اثربخشی آموزش راهبردهای نظمجویی فرآیندی هیجان بر پریشانی روانشناختی و ناگویی هیجانی بیماران …
داشتن برخی از ملاکهای تشخیصی اختلالهای افسردگی، اضطراب و تنیدگی روانی بر اساس مصاحبهی تشخیصی و به تشخیص روان شناس بالینی بر اساس نتایج مصاحبهی بالینی نیمه ساختار یافته برای اختلالهای محور یک (SCID-I) یا آوردن نمرات بالا در پرسشنامههای خودسنجی مرتبط
پرکردن فرم رضایت آگاهانه و توانایی شرکت در برنامهی آموزشی راهبردهای خود نظمجویی فرآیندی هیجان
داشتن حداقل ۱۸ و حداکثر ۳۴ سال و دارا بودن سطح تحصیلات حداقل دیپلم
ملاکهای خروجی نیز عبارتند از:
دریافت درمانهای روانشناختی (دست کم از یک ماه قبل از ورود به پژوهش)
مصرف داروهای روانپزشکی (دست کم از یک ماه قبل از ورود به پژوهش)
داشتن افکار جدی در مورد خودکشی
وجود بیماری جسمی بسیار حاد
سوء مصرف مواد
وجود علائم روانپریشی[۳۸۴]
وجود دیگر اختلالهای روانشناختی در محور I(به جز اضطراب، افسردگی و استرس یا تنیدگی روانی)
اختلال شخصیت در محور II(به تشخیص روانپزشک یا روانشناس بالینی بر اساس مصاحبهی تشخیصی یا به تشخیص روانشناس بالینی بر اساس نتایج مصاحبهی بالینی نیمه ساختار یافته برای اختلالهای محور دو (SCID-II)
ابزارهای پژوهش
در پژوهش حاضر از ابزارهای زیر به منظور ارزیابی بیماران استفاده شد که در این بخش به توصیف هر یک از آنها پرداخته میشود.
مقیاس ناگویی هیجانی تورنتو
مقیاس ناگویی هیجانی تورنتو[۳۸۵] (TAS–20) (بگبی، پارکر و تیلور، ۱۹۹۴) یک آزمون ۲۰ سؤالی است و سه زیر مقیاس دشواری در شناسایی احساسات، دشواری در توصیف احساسات و تفکر عینی را در طیف ۵ درجه ای لیکرت از نمره ۱(کاملا مخالف) تا نمره ۵ (کاملا موافق) میسنجد. یک نمرهی کل نیز از جمع نمرههای سه زیر مقیاس برای ناگویی هیجانی کلی محاسبه میشود. سوال های۱،۳، ۵، ۸، ۱۱، ۱۷ و ۱۹ دشواری در شناسایی احساسات، سوالات ۲، ۶، ۹، ۱۶ و ۲۰ دشواری در توصیف احساسات و بقیه سؤالها تفکر عینی را تعیین میکند. ویژگیهای روانسنجی مقیاس ناگویی هیجانی تورنتو-۲۰ در پژوهشهای متعدد بررسی و تأیید شده است (پارکر، تیلور و بگبی، ۲۰۰۱، ۲۰۰۳؛ پالمر، گیگانس، مانوکا و استاف، ۲۰۰۴؛ پندی، مندال، تیلور و پارکر، ۱۹۹۶، تیلور و بگبی، ۲۰۰۰؛ ۲۰۰۴). در نسخهی فارسی مقیاس ناگویی هیجانی تورنتو-۲۰ (بشارت، ۲۰۰۷)، ضرایب آلفای کرونباخ برای ناگویی هیجانی کل و سه زیرمقیاس دشواری در شناسایی احساسات، دشواری در توصیف احساسات، دشواری در توصیف احساسات و تفکر عینی به ترتیب ۸۵/۰، ۸۲/۰، ۷۵/۰ و ۷۲/۰ محاسبه شد که نشانهی همسانی درونی خوب مقیاس است. پایایی بازآزمایی مقیاس ناگویی هیجانی تورنتو-۲۰ در نمونهی ۶۷ نفری در دو نوبت با فاصلهی چهار هفته از ۷۰/۰r= تا ۷۷/۰r= برای ناگویی هیجانی کل و زیرمقیاسهای مختلف تأیید شد. روایی همزمان مقیاس ناگویی هیجانی تورنتو-۲۰ بر حسب همبستگی میان زیر مقیاسهای این آزمون و مقیاسهای هوش هیجانی، بهزیستی روانشناختی و درماندگی روانشناختی بررسی و مورد تایید قرار گرفت. نتایج ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که بین نمرههای آزمودنی در مقیاس ناگویی هیجانی کل با هوش هیجانی (۰۰۱/۰ p <،۷۰/۰-r= )، بهزیستی روانشناختی (۰۰۱/۰ p<، ۶۸/۰-r= ) و درماندگی روانشناختی (۰۰۱/۰ p<، ۴۴/۰ r=) همبستگی معنادار وجود دارد. ضرایب همبستگی بین زیر مقیاسهای ناگویی هیجانی و متغیرهای فوق نیز معنادار بود. نتایج تحلیل عاملی تاییدی نیز وجود سه عامل دشواری در شناسایی احساسات، دشواری در توصیف احساسات و تفکر عینی را در نسخهی فارسی مقیاس ناگویی هیجانی تورنتو-۲۰ تایید کردند (بشارت، ۲۰۰۷).
مقیاس افسردگی، اضطراب، استرس
مقیاس افسردگی، اضطراب، استرس[۳۸۶] (DASS) (لاویبوند و لاویبوند، ۱۹۹۵) برای ارزیابی حالتهای عاطفه منفی در افسردگی، اضطراب و استرس (در طی یک هفتهی گذشته) طراحی شده است. تحلیل عاملی، سه خرده مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس را تأیید کرده است. همچنین ارزش ویژه استرس، افسردگی و اضطراب به ترتیب ۰۷/۹، ۸۹/۲ و ۲۳/۱ و ضرایب آلفای کرونباخ به همان ترتیب ۹۷/۰، ۹۲/۰ و ۹۵/۰ گزارش شده است (آنتونی، بیلینگ، کوکس، اینز و سواینسون، ۱۹۹۸). در نسخهی فارسی، پایایی بازآزمایی سه عامل افسردگی، اضطراب و استرس به ترتیب ۸۰/۰، ۷۶/۰ و ۷۷/۰ و آلفای کرونباخ به همان ترتیب ۸۱/۰، ۷۴/۰ و ۷۸/۰ گزارش شده است (سامانی، جوکار، ۱۳۸۶).
مصاحبهی بالینی ساخت یافته برای اختلالهای محور Iدر DSM-IV[387] (SCID-I)
در ارزیابی اختلالهای اصلی روانپزشکی (براساس تعاریف و معیارهای DSM-IV)، SCID-I ابزار جامع معیار شدهای است که برای استفاده در مقاصد بالینی و پژوهشی طراحی شده است (فرست، اسپیتز، گیبون و ویلیامز، a1997). اجرای این ابزار به قضاوت بالینی مصاحبه گر درباره پاسخهای مصاحبه شونده نیاز دارد و به همین دلیل مصاحبه کننده باید در زمینه آسیب شناسی روانی دانش و تجربه کافی داشته باشد. این ابزار دو نسخه دارد: نسخه بالینی (SCID-I/CV) که بیشتر تشخیصهای روانپزشکی را پوشش میدهد و بیشتر برای استفاده در محیطهای بالینی و پژوهشهای بالینی طراحی شده و دیگر نسخهی پژوهشی کاملتر و طولانیتر آن (SCID-I/R) است که همه تشخیصها و نیز زیر نوعهای [۳۸۸] آنها و معیارهای شدت و سیر اختلالها را پوشش میدهد. روایی و پایایی این ابزار در پژوهشهای مختلف قابل قبول گزارش شده است (گراث- مارنات، ۲۰۰۸). زانارینی، ووجانوویچ، پاراچینی، بولانگر، فرانک بورگ و هنن(۲۰۰۳). برای اکثر تشخیصها، کاپای[۳۸۹] بیشتر از ۷/۰ گزارش کردند. ترن و اسمیت(۲۰۰۴) ضریب کاپای ۶۰ درصد را به عنوان ضریب اعتبار بین ارزیابها برای این مصاحبه گزارش کردهاند. نسخهی فارسی این پرسشنامه را شریفی و همکاران (۱۳۸۳) تهیه و اعتباریابی کرده و روایی و پایایی مطلوبی برای آن گزارش کردهاند. در مطالعهی بختیاری (۱۳۷۹)، متخصصان و استادان روانشناسی بالینی، روایی این ابزار را تأیید کردهاند. پایایی بازآزمایی[۳۹۰] با فاصله یک هفته ۹۵/۰ بود.
مصاحبهی بالینی ساخت یافته برای اختلالهای محور II در (SCID-II) DSM-IV
این ابزار همانند SCID-I یک مصاحبهی تشخیصی ساخت یافته با ۱۱۹ سوال است که فرست، گیبون، اسپیتزر، ویلیامز و بنیامین (b1997) برای سنجش اختلالهای شخصیت تدوین کردند. در مطالعهی شریفی و همکاران (۱۳۸۳) که برای تعیین پایایی به روش بازآزمایی در دو زمان متفاوت (با فاصله دو هفته) روی ۲۸۴ آزمودنی در چهار مرکز بیماران روانپزشکی و دو مرکز بیماران غیر روانپزشکی به وسیلهی دو مصاحبه کننده انجام شد، ضریب کاپا از ۲۴/۰ برای اختلال شخصیت وسواسی تا ۷۴/۰ برای اختلال شخصیت نمایشی با کاپای کلی۵۳/۰ در مورد بیماران روانپزشکی به دست آمد. در گروه بیماران غیر روانپزشکی توافق بین ارزیابها کمتر (کاپای کلی ۳۸/۰) بود. در پژوهش بختیاری (۱۳۷۹)، روایی محتوایی نسخه فارسی را چند نفر از استادان روانشناسی بالینی تأیید کردند. ضریب پایایی این آزمون با روش بازآزمایی به فاصله یک هفته ۸۷/۰ به دست آمد.
مقیاس افسردگی بک-نسخه دوم[۳۹۱]
مقیاس افسردگی بک-II نسخهی جدید پرسشنامهی ۲۱ آیتمی خودگزارشی برای سنجش شدت افسردگی در بزرگسالان است که تشخیص اختلال افسردگی را دریافت کردهاند. نمرات این پرسشنامه بر اساس چهار گزینه (۳-۰) بر حسب شدت وضعیت گزارش شده توسط بیمار نمرهگذاری میشود (بک، استیر و براون؛ ۱۹۹۶). فتی و همکاران (۱۳۸۴) این مقیاس را روی یک نمونهی ۹۴ نفری از جمعیت ایرانی به اجرا در آورده و ضریب آلفا را ۹۱/۰ و ضریب پایایی بازآزمایی را به فاصلهی یک هفته ۹۴/۰ گزارش کردهاند. ضریب آلفای BDI-II برای بیماران سرپایی ۹۲/۰ و برای دانشجویان ۹۳/۰ بدست آمده است (دابسون و محمد خانی، ۱۳۸۶). به طور کلی ضرایب همسانی درونی هر یک از آیتمها و سایر مشخصههای آماری پرسشنامه، همچنین ضریب آلفای کرونباخ نشان میدهند که BDI-II در جمعیت ایرانی از روایی مناسب برخوردار است و میتوان به نمرههای حاصل از آن برای تحلیل آماری و روانسنجی اعتماد کرد.
مقیاس اضطراب بک[۳۹۲] (BAI)
مقیاس اضطراب بک توسط بک و استیر (۱۹۹۰) معرفی شد که به طور اختصاصی شدت علائم بالینی را در افراد میسنجد. بهعبارت دیگر، این یک پرسشنامهی خودگزارشی است است که برای اندازهگیری شدت اضطراب در نوجوانان و بزرگسالان تهیه شده است. مطالعات انجام شده نشان میدهند که این پرسشنامه از اعتبار و روایی بالایی برخوردار است. ضرب همسانی درونی آن (ضریب آلفا) ۹۲/۰، اعتبار آن با روش بازآزمایی به فاصلهی یک هفته ۷۵/۰ و همبستگی مادههای آن از ۳۰/۰ تا۷۶/۰ متغیر است. پنج نوع روایی محتوا، همزمان، سازه،ف تشخیصی و عاملی برای این آزمون سنجیده شده است که همگی نشان دهندهی کارایی بالای این ابزار در اندازهگیری شدت اضطراب میباشد (بک و همکاران، ۱۹۸۸). غرایی (۱۳۷۲؛ به نقل از فتحی آشتیانی و داستانی، ۱۳۹۲) ضریب اعتبار این آزمون را با روش بازآزمایی و به فاصلهی دو هفته ۸۰/۰ گزارش کرده است. همچنین کاویانی و موسوی (۱۳۷۸) در بررسی ویژگیهای روانسنجی این آزمون در جمعیت ایرانی، ضریب روایی ۷۲/۰ و ضریب اعتبار بازآزمایی به فاصلهی یک ماه را ۸۳/۰ و آلفای کرونباخ ۹۲/۰ را گزارش کردهاند.
معرفی شرکت کنندگان پژوهش
در این بخش به معرفی اجمالی شرکت کنندگان در پژوهش پرداخته میشود.
بیماران مبتلا به ویتیلیگو
بیمار اول
بیمار اول، مردی ۲۹ ساله و مجرد و دارای مدرک کاردانی در رشته حسابداری است. تقریبا ۳ سال است که به بیماری ویتیلیگو مبتلا شده است و میزان ۲۰ درصد از بدنش را درگیر کرده است. وی معتقد بود که بیماریاش به دلیل حساسیت جایگاه شغلیاش و استرس برآمده از آن بیشتر شده است. در حال حاضر بیکار است. حدود دو سال و نیم و به میزان ۳ جلسه در هفته به بیمارستان میآید و از روش نوردرمانی و کرمهای روشن کننده پوست استفاده میکند. سابقهی مداخلات روانپزشکی و روانشناختی را رد کرد. وی به خاطر استرس زیاد در محیط کار، به صورت خوددرمانی از داروهای آرامبخش مانند دیازپام استفاده میکرده است. سابقهی ارجاع به روانشناس و روانپزشک را رد میکند. تجربهی استرس به میزان زیاد را دارد ولی به دنبال کاهش آن برنیامده است. بیمار دارای انگیزهی بالایی برای شرکت در پژوهش بود و سطح همکاری وی و اجرای تکالیف خوب بود. ایشان انتظار داشت که در پایان درمان از استرس و اضطرابش کاسته شود.
بیمار دوم
بیمار دوم، خانمی ۲۵ ساله متاهل و دارای یک فرزند دختر ۲ ساله و تحصیلات دیپلم دارد و خانهدار است. حدود ۴ سال است که به ویتیلیگو مبتلا شده است و بیماری ۵۰ درصد بدنش را درگیر کرده است. مدت ۲ سال به بیمارستان مراجعه میکند. نوردرمانی و کرم روشن کننده پوست را سه بار در هفته استفاده میکند. سابقهی مداخلات روانشناختی به دلیل مشکلات اضطرابی در سال گذشته را ذکر کرد. به گفتهی وی، مسائل ناشی از بیماری اثرات منفی زیادی بر عملکردش و عزت نفسش داشته است و در اکثر مواقع استرس زیادی را تجربه میکند. بیمار دارای انگیزهی نسبتا بالایی برای شرکت در پژوهش بود و از سطح همکاری خوبی برخوردار بود. وی انتظار داشت که با شرکت در پژوهش از میزان استرس و اضطرابش کم شود.
بیمار سوم
بیمار سوم، خانمی ۲۰ ساله مجرد و دارای تحصیلات دیپلم است. تقریبا ۳ سال مبتلا به بیماری ویتیلیگو است که تقریبا ۴۰ درصد بدنش را درگیر کرده است. به مدت دو سال و نیم به بیمارستان مراجعه میکند و از روش نوردرمانی و کرمهای روشن کنندهی پوست برای ۳ بار در هفته استفاده میکند. وجود دورهی افسردگی و مداخلات روانپزشکی و روانشناختی را در ۹ ماه پیش گزارش داد. بیمار دارای انگیزهی خوبی برای شرکت در پژوهش بود و از سطح همکاری نسبتا خوبی برای شرکت در جلسات و انجام تکالیف برخوردار بود. ایشان انتظار داشت که در پایان جلسات درمانی، از مشکلاتش در زمینه اضطراب کاسته شود.
بیماران مبتلا به پسوریازیس
بیمار اول
برای دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت fumi.ir مراجعه نمایید. |