دسته بندی علمی – پژوهشی : بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر نگرش و رفتار بازیافت مطالعه موردی شهر …
با بررسی تحقیقات انجام شده در بخش منابع خارجی در دوره زمانی ۱۹۹۳-۲۰۱۳ و در بخش داخلی منابع سالهای ۱۳۸۶-۱۳۹۱، نکات ذیل جلب توجه میکند:
بعضی از مطالعات انجام شده فاقد چارچوب نظری میباشند. با توجه به بین رشتهای بودن و نیز غلبه کاربردی بودن مسایل بازیافت بر جنبههای نظری عمده تحقیقات پیشین به نوعی دغدغه شناخت از وضعیت موجود و نهایتاً عوامل بلافصل مؤثر بر بازیافت را داشتند و به همین دلیل چندان درصدد مشارکت نظری و علمی در مباحث نظری و پایهای علمی در اولویت قرار نگرفته است. یکی از دلایل این امر، غلبه مطالعات این حوزه توسط محققان و پژوهشگران رشتههای مهندسی است که نوعاً صبغه کار عملیاتی و کاربردی در تحقیقات آنها بیش از صبغههای نظری است. در حقیقت، این دسته از تحقیقات، بر اساس متغیرهای بلافصل- یا به تعبیری متغیرهای دست دوم – بیشتر به موضوع میپردازند و عمدتاً در حد متغیرهای مرسوم به متغیرهای جمعیتشناختی باقی ماندند.
متغیرهای جامعهشناختی در این مطالعات اندکی به کار رفته است؛ اساسا حوزه محیطزیست در جامعهشناسی ایران وضعیتی مشابه دهههای ۶۰ و ۷۰ در آمریکا و اروپا را داراست. به این معنی که غلبه جامعهشناسی سنتی و مرسوم، مانع از تمایل جامعهشناسی به پرداختن مسایل و مشکلات زیستمحیطی شده است. در نتیجه چنین وضعیتی، مسایلی مثل بازیافت در مقایسه با سایر مسایل اجتماعی چندان مورد توجه علمی قرار نگرفته است. علاوه بر این، فقدان پیشینه تجربی در این زمینه کار را با مشکلات زیادی مواجهه میسازد که در این حالت نیز ممکن است زحمت کار همانند یکی از عوامل مؤثر بر عدم تمایل به بازیافت در اینجا نیز ایفای نقش نماید و مانع از تمایل جامعهشناسان و محققان علوم اجتماعی به انجام کار پرزحمت در این زمینه گردد.
علیرغم وجود کاستیهای فوق، دسته معدودی از تحقیقات نیز با استفاده از مبانی نظری به تحلیل موضوع بازیافت پرداختند که این دسته از تحقیقات عمدتاً در کشورهای پیشرفته صورت گرفته و در تحقیق حاضر نیز برخی از این دیدگاهها و متغیرها متناسب با جامعه محلی مورد استفاده قرار گرفته است. البته با توجه به ضرورت همسوسازی متغیرها و بهرهگیری از متغیرهای اساسی، این نوع نظریات و متغیرهای اساسی در قالب مدل تحقیق متناسب با جامعه محلی خود را نمایان ساخته است.
مطالعاتی که در رابطه با نگرش نسبت به بازیافت در داخل ایران انجام گرفته است، با محدوده مورد مطالعه پژوهش حاضر به لحاظ موقعیت جغرافیایی و به لحاظ فرهنگی تفاوتهایی داشته است. بدین معنی که تاکنون مطالعه ای در خصوص نگرش نسبت به بازیافت زباله در محدوده مورد مطالعه تحقیق حاضر (شهر مریوان) انجام نگرفته است. در این پژوهش سعی برآن شده است تا با توجه به مطالعات انجام شده در داخل و خارج کشور، دیدگاهها و متغیرها را متناسب با جامعه محلی به کار برده و مورد استفاده قرار گیرد.
فصل سوم
پیشینه نظری تحقیق
۳-۱- مقدمه
این قسمت از تحقیق دربرگیرنده پیشینه نظری پژوهش اعم از نظریهها، دیدگاهها و مدلهای موجود در خصوص موضوع پژوهش میباشد. هر حوزه علمی تحت تسلط یک یا چند نظریه بنیادین یا انگاره است. بدون یک بنیاد نظری نمیتوان یافتهها را در قالب یک علم جای داد. وقتی دادههای کمی پژوهشی و نیز دادههای کیفیای که قابلیت تبدیل به کمیت را دارند از نظر آماری تحلیل میشوند، نمیتوان با قاطعیت نتیجه به دست آمده را واقعی و معنادار به حساب آورد، بلکه معنیداری واقعی یعنی انطباق نتیجه به دست آمده با پایه مفهومی و زمینهای که در آن رخ میدهد. پس، اگر مطالعه مورد نظر یک پایه مفهومی درستی داشته باشد و مبتنی بر نظریههای موجود انجام شود، میبایست با آنها نیز قابل توجیه باشد. بنابراین، نظریهها بهعنوان یک پایه مفهومی برای هدایت پژوهش و مطالعه به کار میروند (میرزایی، ۱۳۸۹: ۱۳۴و ۱۳۵).
۳-۲- پیشینه نظری تحقیق
در اینجا نظریات مربوط به رفتارهای بازیافت با تکیه بر یک خط سیر نسبتا خطی وعمدتا بر اساس دیدگاه کلوموس و آیزمن ارایه می شود. در بیش از ۴۰ سال گذشته بسیاری از روانشناسان و جامعهشناسان ریشههای فعالیتهای محیطزیستی مستقیم و غیرمستقیم[۴۷] را جستجو کردهاند. پاسخ به سئوال «چرا مردم زیستمحیطگرایانه عمل میکنند و چه موانعی مقابل رفتارهای محیطزیستی وجود دارد؟» بسیار پیچیده است. ما رفتار محیطزیستی را بهگونهای ساده، «بهعنوان رفتاری که اثرات منفی فعالیتهای افراد بر محیطزیست را بهطور آگاهانه کاهش میدهند (مثلاً کاهش منابع و مصرف انرژی، استفاده از مواد غیرسمی، کاهش در تولید زباله)» تعریف میکنیم (کلوموس و آیژمن، ۲۰۰۲: ۲۴۰). نظریات متعددی درباره رفتارهای زیستمحیطگرایانه مظرح شده است. اکثر نظریات موجود در زمینه رفتارهای زیستمحیطگرایانه دارای تشابهات و نقاط مشترکی هستند که به برخی از آنها در ذیل آورده شدهاند.
۳-۲-۱- مدل خطی US اولیه
دیمی و سادهترین مدل رفتار زیستمحیطگرایانه مبتنی بر یک توالی خطی از دانش محیطزیستی است که منتج به آگاهی محیطزیستی و نگرانی محیطزیستی میگردد و در نهایت، منجر به رفتارهای محیطزیستی میشود. این مدل عقلانی فرض را بر این دارد که تحصیلات مردم در زمینه مسائل محیطزیستی بهطور خودکار به رفتارهای محیطزیستی منجر خواهد ش
دانلود کامل پایان نامه در سایت pifo.ir موجود است. |
د.
این مدل از اوایل دهه ۱۹۷۰ اثبات گردید که اشتباه است. تحقیقات نشان میدهد که در بیشتر موارد، افزایش دانش و آگاهی به رفتارهای محیطزیستی منجر نمیشود. امروزه، اکثر سازمانهای غیردولتی محیطزیستی (NGOS) هنوز اساس را بر این قرار دادهاند که دانش بیشتر به رفتارهای روشنتری منتج میگردد. اوونز[۴۸] (۲۰۰۰) اشاره میکند که حتی کشورهایی که از این فرض استفاده کردهاند، برای مثال انگلیس که کمپینهایی[۴۹] را در سالهای ۱۹۷۰ و ۱۹۹۸ تشکیل دادهاند. این اعتماد به اطلاعات برای ایجاد تغییر شگفتانگیز است، زیرا که عقل سلیم به ما میگوید که تغییر رفتار بسیار مشکل است. همانطور که تحقیقات کمی نشان میدهند که بین نگرش و رفتار اختلاف وجود دارد. با اینحال، بسیاری از تحقیقات سعی دارند که این فاصله را توضیح دهند (کلوموس و آیژمن، ۲۰۰۲: ۲۴۱).
به عنوان مثال، راجکی[۵۰] (۱۹۸۲) چهار دلیل را برای تبیین این فاصله بیان میکند:
تجربیات مستقیم در برابر غیرمستقیم: تجربیات مستقیم تأثیر بیشتری بر رفتار دارد تا تجربیات غیرمستقیم. بهعبارت دیگر، تجربیات مستقیم مانند یادگیری درباره مشکلات محیطزیستی در مدارس برخلاف تجربه مستقیم آنهاست (مانند دیدن مرگ ماهیها در رودخانه) که به ارتباط ضعیفتری بین نگرش و رفتار میانجامد.
تأثیرات هنجاری: هنجارهای اجتماعی، سنتهای فرهنگی و آداب و رسوم خانوادگی بر نگرش مردم تأثیر میگذارد و حتی به آنها شکل میدهد. مثلاً، اگر فرهنگ غالب سبک زندگیای را اشاعه دهد که ناپایدار است، رفتار محیطزیستی احتمال کمتری دارد که رخ دهد، در نتیجه، فاصله بین نگرش و رفتار زیاد خواهد بود.
اختلاف زمانی: تضاد در نتایج زمانی رخ میدهد که گردآوری دادههای مربوط به نگرش و گردآوری دادههای مربوط به رفتار جداگانه مورد سنجش قرار گیرد (مثلا بعد از حادثه چرنوبیل، اکثریت قاطعی از مردم سوئیس با انرژی هستهای مخالفت کردند). اختلاف زمانی به این واقعیت اشاره دارد که نگرش مردم در طول زمان تغییر مییابد.
سنجش نگرش – رفتار: اغلب نگرشها در حوزههای وسیعتر سنجیده میشود (مثلا آیا نگران محیطزیست هستید؟) و سپس رفتار و فعالیتهای خاص محیطزیستی سنجیده میشود (مثلا آیا شما بازیافت انجام میدهید؟). همین موضوع به اختلاف بزرگی در نتایج منجر میگردد (نیوهوس[۵۱]، ۱۹۹۱).
دو مورد اخیر اشاره به جریانهای زیادی در روششناسی تحقیقات دارند و واضح است که انجام مطالعات قابل اطمینانی که نگرش و رفتار را بسنجد، بسیار دشوار است (کلوموس و آیژمن، ۲۰۰۲: ۲۴۲).
۳-۲-۲- مدل رفتار محیطزیستی مسئولانه
در سال ۱۹۸۶ هاینس[۵۲] و هانگرفورد[۵۳] و تومرا[۵۴] مدل رفتار محیطزیستی مسئولانهشان را که مبتنی بر نظریه رفتار برنامهریزیشده آیزن و فیشبین بود منتشر کردند (کولوموس و آیژمن، ۲۰۰۲، ۲۴۳). آنها با انجام یک فراتحلیل بر روی ۱۲۸ رفتار محیطزیستی، دریافتند که متغیرهای زیر با رفتارهای محیطزیستی مرتبط هستند:
دانش نسبت به مسایل: فردی که با مشکلات محیطزیستی و دلایلش آشنایی داشته باشد.
دانش نسبت به استراتژیهای فعالیت: فردی که مجبور است که بداند چگونه بایستی رفتار کند تا آثارش بر مسائل محیطزیستی را کاهش یابد.
حوزه کنترل: این متغیر ادراک فردی را از اینکه او قادر به ایجاد تغییرات از طریق رفتارش میباشد را نشان میدهد. افراد با یک حوزه کنترل درونی قوی اعتقاد دارند که فعالیتهایشان میتواند تغییراتی را ایجاد کند. از سوی دیگر، افراد با یک حوزه کنترل بیرونی، احساس میکنند که فعالیتهایشان مهم است، با این حال، احساس میکنند که تغییرات فقط توسط افراد قدرتمند میتواند ایجاد شود.
نگرش: مردم با نگرش محیطزیستی قوی احتمالاً به رفتارهای محیطزیستی ترغیب خواهند شد، با وجود اینکه اثبات گردیده است ارتباط بین نگرش و عمل ضعیف است.
تعهدات شفاهی: ابراز تمایل به رفتار، همچنین دلیل آوردن برای تمایل افراد به انجام رفتارهای محیطزیستی.
احساس فردی از مسئولیتپذیری: افرادی که احساس مسئولیتپذیری شخصی بیشتری دارند، به احتمال زیاد، به رفتارهای محیطزیستی بیشتر ترغیب میشوند (همان).
گرچه این نظریه از نظریه آیزن و فیشبین (۱۹۸۰) پیچیدهتر است، اما عوامل تعیینکننده آن بهطور مؤثری رفتار محیطزیستی را توضیح نمیدهد. ارتباط بین دانش و نگرش، نگرش و نیت، و نیت و رفتار مسئولانه واقعی، در بهترین حالت آن ضعیف است (همان، ۲۴۴). همچنین هاینس و دیگران (۱۹۸۶- ۱۹۸۷) به عوامل دیگری اشاره کردهاند که «عوامل موقعیتی» نامیده میشود. این عوامل شامل موانع اقتصادی، فشار اجتماعی و فرصتهایی برای انتخاب فعالیتهای متفاوت میباشد (همان).
۳-۲-۳- مدل چندگانه: مدل انگیزه، توانایی، فرصت و رفتار
مدل چندگانه توسط اولاندر [۵۵]و توجرسون[۵۶] (۱۹۹۵) ارائه شده است، آنها پیشنهاد میکنند که زمانی که رفتار مصرفکننده همراه با تأثیر بر محیطزیست مورد مطالعه است بایستی انگیزه، توانایی و فرصت در یک چارچوب مرجع قرار گیرند. در مدل آنها، عوامل انگیزشی عبارتند از باورها، که بر نگرش مؤثر هستند، هنجارهای اجتماعی و نگرش، که به نوبه خود، نیت مصرفکنندگان را برای عمل به یک روش خاص تعریف میکنند. باورها درباره یک فعالیت اغلب در اثر تجربه تغییر مییا
بند. علاوهبر انگیزه، تواناییهای فردی، یعنی دانش و عادات، در تحقق نیات مؤثر هستند. مردم هر روزه یاد میگیرند و یا عاداتی دارند که آنها را بهگونه تقریباً خودکار قادر به انجام وظیفه میکند. آنها همچنین ممکن است اطلاعات مهمی نداشته باشند و یا قادر به درک پیام اطلاعات محیطزیستی مبارزان نباشند. مهمتر از همه، فرد به فرصتهایی که بتواند بهشیوه حامی محیطزیست عمل کند، نیاز دارد. اولاندر و توجرسن فرصت را بهعنوان «پیششرطهای عینی برای رفتار» میبینند. با این حال، آنها اذعان دارند، که افراد ممکن است شرایط مشابه را بهطرق مختلف درک کنند، از این رو، امکانات را متفاوت ببینند (اولاندر و توجرسن، ۱۹۹۵: ۳۶۰-۳۶۵، به نقل از پیتیکاینین، ۲۰۰۷: ۱۵).
به گفته نیوا[۵۷] و همکارانش (۱۹۹۷) مدل نشان میدهد که مصرفکننده به دانشی درباره اینکه چرا تغییر رفتار افراد لازم است (دانش درباره طبیعت) و اینکه چگونه میتواند از محیطزیست محافظت نماید (اطلاعات کاربردی)، نیاز دارد. انگیزه ممکن است زمانی که فرد نمیداند چگونه و چه اعمالی بر محیطزیست تأثیرگذار است، برای عمل به شیوهای خاص ضعیف باشد. اغلب برای تغییر عادات و روتین نیاز به یادگیری شیوههای جدید اقدام به عمل به شیوه حامی محیطزیست است (کولموس و آیژمن، ۲۰۰۲: ۲۵۷).
۳-۲-۴- مدل جامعهشناختی رفتار محیطزیستی
مدل رفتار محیطزیستی فیتکائو[۵۸] و کسل[۵۹] (۱۹۸۱) از عوامل جامعهشناختی به خوبی عوامل روانشناختی برای شرح رفتار محیطزیستی یا فقدان آن استفاده کردهاند. مدل آنها از ۵ متغیر که بهطور مستقیم و غیرمستقیم بر رفتار محیطزیستی تأثیر دارند، تشکیل شده است. این متغیرها از یکدیگر مستقل بوده و میتوانند هم تأثیر بگذارند و هم تأثیر بگیرند و تغییر یابند.
این متغیرها عبارتند از:
نگرش و ارزشها
امکانات برای رفتار محیطزیستی: عوامل بیرونی، زیربنایی و اقتصادی میتواند مردم را قادر به یا مانع از رفتارهای محیطزیستی کند.
مشوقهای رفتاری: اینها بیشتر عواملی درونی هستند که میتوانند از رفتارهای محیطزیستی حمایت نمایند یا آن را تقویت کند (مانند، مطلوبیت اجتماعی، کیفیت زندگی و پسانداز پول).
پیامدهای ادراک شده در مورد رفتار محیطزیستی: شخص باید تقویت مثبتی را برای ادامه یک رفتار محیطزیستی خاص دریافت نماید. این بازخورد میتواند درونی باشد (مانند رضایت از انجام کارهای خوب)، یا بیرونی (بهعنوان مثال، اجتماعی: نریختن زباله یا بازیافت کردن عملی دلبخواهی نیست، اقتصادی: دریافت پول برای بطریهای جمعآوری شده).
دانش: در مدل فیتکائو، دانش بر رفتار تاثیر ندارد، اما بهعنوان تغییردهنده نگرشها و ارزشها عمل میکند (فیتکائو و کسل، ۱۹۸۱، به نقل از کولموس و آیژمن، ۲۰۰۲: ۲۴۶).
۳-۲-۵- مدل یکپارچه نگرش و انتخاب رفتار