برگزیده

برگزیده ای از اصطلاحات کوچه بازاری و خیابانی ایرانی قسمت 365

چوب شدن-ساکت و بی حرکت شدن-از ترس یا تعجب بر جای ماندن

ترشیده-غذایی که فاسد و ترش شده است-دختر خانه مانده و شوهر نکرده

خرده قرض-بدهی اندک

چار چار کردن-داد و فریاد راه انداختن

چسش دادن کاری را-لفت و لعاب دادن-بیش از اندازه مهم وانمود کردن

خبرچینی کردن-سخن چینی کردن-خبر از جایی به جایی بردن-جاسوسی کردن
دم-هنگام

دو پهلو حرف زدن-مبهم سخن گفتن

تو زرد از آب درآمدن-بی ارزشی یا فساد چیزی آشکار شدن

حقه باز-شعبده باز-تر دست-مکار

چیز فهم-عاقل و فهمیده

تخم چهارشنبه-حرم زاده-ناسزایی برای بچه های شریر
آب باریکه-درآمد اندک اما مرتب

دَم ِ قیچی-بریده ها و ریزه های پارچه

زیر سر داشتن-آماده شدن

ریز بار-باران ریز-ابری که باران ریز دارد

از جلوی کسی در آمدن-در برابر کسی مقاومت کردن

اُزگل(بی‌سروپا، کم شعور و بی‌شخصیت)

باد آورده-مفت و رایگان-آنچه که بدون زحمت بدست آید

جوش خوردن معامله-انجام شدن معامله-منعقد شدن قرارداد

زیر بال کسی را گرفتن-به کسی کمک کردن

آشغالی(سپور)

جُستن-چیز گمشده را یافتن

آسمان با زمین دوختن(داشتن کمال مهارت در تیراندازی)

خنده ی نخودی-خنده ی لوس و بی مزه

الواتی کردن(عیاشی و هرزگی کردن)

حسابگر-کسی که در کارها سود و زیان خود را در نظر می گیرد

از پشه گوشت کبابی خواستن-خواهش یا انتظاری نابه‌جا و نشدنی داشتن

جزیی فروش-کسی که که کالا را در اندازه های کوچک می فروشد

 
این در و آن در زدن(برای انجام کاری کوشش بسیار کردن)
از خیر چیزی گذشتن-از چیزی صرفنظر کردن
ذلیل شدن-خوار و زبون شدن-بیچاره شدن

چار زانو نشستن-نوعی نشستن به طوری که زانوها در راست و چپ و پای راست زیر زانوی چپ و پای چپ زیر زانوی راست قرار گیرد-نهایت ادب و نزاکت

خشکی-انعطاف ناپذیری-سخت گیری-حالت پوستی که آب و چربی خود را از دست داده است

راستی؟-واقعن؟ آیا درست است؟

زنجیر زن-کسی که در ماه محرم به پشت خود زنجیر می زند

چروک انداختن-چین انداختن

دُم کسی را گرفتن-از کسی پی روی و تقلید کردن-کسی را رها نکردن

خود را بستن-پول دار شدن

در غورگی مویز شدن-هنوز تازه کار بودن ولی ادعای مهارت و استادی کردن

از جمله‌ی کسانی نبودن که مخاطب گوینده‌ی جمله را از آنان پنداشته است

از جلوی کسی در آمدن(در برابر کسی مقاومت کردن)

دست باف-بافته با دست

روبند شدن-با رودربایستی ناگزیر به انجام کاری شدن

رفت و روب-جارو و پارو-خانه تکانی-تمیز کردن منزل

خوار و خفیف-ذلیل-بدبخت

اُزگل-بی‌سروپا-کم شعور و بی‌شخصیت

بی بخار بودن-بی عرضه بودن-ناتوان بودن

بار و بنه-وسایل سفر

چوب پا-دو چوب بلند که پا در میان آن ها کنند و با آن ها راه روند

پس افت-حقوق هنوز پرداخت نشده

پس دیدن هوا-اوضاع را نامساعد دیدن-احساس خطر کردن

تک روی-عمل بدون توجه به جمع

خون کسی در نیامدن-بی نهایت خشمگین بودن

دست به دست مالیدن-تردید نشان دادن-هیچ کاری نکردن

از دست برآمدن(ممکن و شدنی بودن، از عهده بر آمدن)

زود باش !-شتاب کن! عجله کن!

پای چیزی ایستادن-از چیزی دفاع کردن
خیال کسی را راحت کردن-موجب اطمینان خاطر کسی شدن-به کسی جواب رد دادن

آشنا روشنا-دوست آشنا

دو به هم زنی-دو به هم اندازی

آشنا روشنا-دوست آشنا

خوش آب و هوا-معتدل-کنایه از جایی که در آن وسایل خوشی فراهم باشد

خدابیامرزی-درخواست بخشش

 

اله و بله کردن-لاف زدن-چنین و چنان گفتن

خر زور-نیرومند-پرزور

جای کلاه سر آوردن-آن قدر ضعیف کش بودن که که اگر از او کلاه کسی را بخواهند سر او را به درگاه برد

حنز پنزر-نگا. خرت و پرت

چپ چپ به کسی نگاه کردن-با اوقات تلخی-بدبینی یا اعتراض به کسی نگاه کردن

چول شدن-بور شدن در بازی-شرمنده شدن

پشت و روی یک سکه-دو چیز به ظاهر متفاوت ولی در واقع مانند هم

تق تق کردن-آواز برخورد پیاپی دو چیز به یکدیگر

تو عالم هپروت بودن- تو آسمان ها سیر کردن

بز گرفتن-جنس ارزان و پر سود گیر آوردن

جیگر-نگا. جگر-خطابی میان دوستان صمیمی به معنی عزیزم-عزیز دلم

چوب دو سر نجس-نگا. چوب دو سر طلا

 

ترک هوا شکستن-کاهش یافتن شدت سرما

پَخت-لوازم مورد نیاز زندگی

ادرار بزرگ-مدفوع

پا-حریف

دریا زدگی-حالت تهوع در اثر حرکت کشتی

دور برداشتن-گرم شدن-مبالغه کردن-کش دادن-عصبانی شدن

 
خیز-ورم-آماس

چرت کسی پاره شدن-ناگهان از خواب پریدن

آفتاب از کدام طرف در آمده؟(چه عجب از این طرف‌ها؟!)

چنگک-قلاب آهنی نوک تیز

 

پایین آمدن از خر شیطان- از خر شیطان پایین آمدن

پَلِه-پول

چشم بازار را درآوردن-چیز بسیار بد و نامرغوب خریدن

زدن به آن راه-خود را به ناآگاهی زدن

پیش تختی-پله مانندی برای رفتن به روی تخت مرتفع

حق به جانب-دارای ظاهر مظلومانه و دروغین

خوابگوشی-سیلی-کشیده

دان دان شدن-دانه بستن عسل و شیره و روغن و مانند این ها

پا بر جا-ثابت قدم-استوار

پدر آمرزیده-دعا یا خطابی برای آمرزیده شدن پدر کسی-پدرت

تنگاتنگ-بسیار نزدیک به هم-بدون فاصله

بی اُرس و پرس-بی مقدمه

بلا گردان کسی شدن-به جان خریدن بلای کسی

آبدوغ خیاری-بی ارزش-بی اعتبار

بد قلق-بد عادت-بد ادا

تاریخچه-تاریخ مختصر

از سفیدی ماست تا سیاهی زغال-همه و همه چیز

تعلیمی-عصای کوچک

پر شر و شور-پر غوغا-پر هیاهو
حرف توی دهن کسی خشک شدن-از سخن گفتن باز ماندن

آشوب شدن دل(دچار تهوع شدن)

دل ای دل کردن-آواز اندوهگین خواندن

تار-از محلی راندن

چشمگیر-جالب توجه-با ارزش

پته بستن-سد بستن در جوی های شیب دار

بیرون رفتن-به توالت رفتن

جان به سر شدن-بی قرار شدن-سخت نگران شدن

خر ِ دیزه-لج بازی که به خود ضرر بزند
زبر-خشن-غیر لطیف
چاه ویل-جایی که اگر کسی یا چیزی برود دیگر بر نگردد

دگنگ-چوب-چماق-اعمال زور

جهل کردن-در انکار چیزی پافشاری کردن
رگ خواب کسی را به دست آوردن-نقطه ضعف کسی را پیدا کردن-کسی را تابع خود کردن
تمدن-شهری گری- مجازن: تربیت و ادب

پاره شدن چرت ب-ا امری نامنتظر روبرو شدن-جا خوردن

چتری-به شکل نیم دایره-قوسی

دم و دود-مجلس گرم مهمانی-دود تریاک و شیره و سیگار و چپق

آیَم سایَم-گاه‌کاهی

انداختن پشت گوش(سهل‌انگاری کردن، دیر انجام دادن، کوتاهی کردن)

 

حمله گرفتن-غش کردن

دست کسی را از پشت بستن-از کسی در کاری پیشی جستن

خدا به دور-پناه بر خدا

آب‌زیرکاه-حیله گر-فتنه انگیز-دو رو

تن به کار دادن-زیر بار کار و مسئولیت رفتن-برای کار آماده شدن

دم به تله ندادن-با احتیاط رفتار کردن-خطر نکردن
تزئیناتی-کسی که کارش تزیین است

دلگرمی-اطمینان خاطر-امیدواری

از دور دستی برآتش داشتن(آشنایی سطحی و ناکافی با چیزی داشتن)

خاکی-فروتن و متواضع

باز شدن مچ-لو رفتن دروغ

پا به فرار گذاشتن-گریختن

پیاده رو-دو سوی خیابان یا کوچه که محل گذر پیادگان است

چارواداری-زشت-وقیح-بی ادبانه

خوب شدن-شفا یافتن-تندرست گشتن

چاقوکش-کسی که با چاقو به مردم حمله می کند-آدم شزیر و عربده کش

زاغه نشین-کسی که در خانه ای محقر و آغل مانند زندگی می کند

جیز رفتن-کش رفتن-دزدیدن چیزهای کم ارزش

پابوسی-زیارت

ترک هوا شکستن-کاهش یافتن شدت سرما

آدم دو قازی-شخص بی‌سروپای بی‌ارزش
آب آتش مزاج(می سرخ)
چاله میدان-نگا. چاله خرکشی

روی سگ کسی بالا آمدن-تندخویی کردن-ناسازگاری کردن

از خر افتادن(نابود شدن، مردن)

انگشت به دهان نهادن-متحیر ماندن

پایین آمدن از خر شیطان- از خر شیطان پایین آمدن

آتش به گور کسی باریدن(پس از مرگ دچار عذاب شدن)
خدا برکت بده-نگا. خدا برکت

دهنه-لگام چارپایان-دهانه ی بازار

دود چراغ-کشیدن شیره

از آب و گل در آمدن-مراحل اولیه‌ی شکل‌پذیری را پشت سر گذاشتن-بزرگ شدن کودک

تریاک مال-کسی که تریاک را برای فروش لوله می کند
پز عالی جیب خالی-کسی که در عین تهیدستی افاده داشته باشد و خودش را بگیرد
باد دادن-تلف کردن-در برابر باد قرار دادن

اما(اشکال‌تراشی، ایجاد شبهه)

دایی-برادر مادر-لقبی برای ابراز صمیمیت
چله-چاق-چرب و چیلی
چاک خوردن-شکافته شدن-پاره شدن

زار زار-گریه ی شدید

از شیر مادر حلال‌تر(چیزی که در تعلق آن به کسی تردیدی نیست)

دُوال بازی کردن-حقه بازی کزدن-فریب به کار بردن

بیعار-کسی که شرم و ننگ نمی شناسد و از سرزنش شرمنده نمی شود

برده خورده-ملاحظه-پروا

پا گشا-نخستین دعوت خویشاوندان از عروس و داماد
 

داغان-از هم پاشیده-پریشان

اله و بله کردن-لاف زدن-چنین و چنان گفتن

 
روی تاب گذاشتن-سپردن شرط بازی به نفر سوم برای جر نزدن حریفان

انگشت در سوراخ مار کردن(دانسته خود را هلاک کردن)

آب شدن قند توی دل-لذت بسیار بردن

تخته بند شدن-زمین گیر شدن-ناتوان از حرکت اعضای بدن شدن

از ران خود کباب خوردن-با سختی چیزی به‌ دست آوردن

پر اشتها-کسی که متمایل به خوردن زیاد است

اجباری بردن-کسی را به خدمت سربازی بردن

دراندشت-وسیع-بی سر و ته
فال بد زدن

پیش تختی-پله مانندی برای رفتن به روی تخت مرتفع

جای کلاه سر آوردن-آن قدر ضعیف کش بودن که که اگر از او کلاه کسی را بخواهند سر او را به درگاه برد
پی گرفتن-دنبال کردن کار
آب به ‌زیر کسی آمدن(سراسیمه شدن)
دربند چیزی بودن-در خیال چیزی بودن

چارگوش-مربع-دارای چهار زاویه-چهار خانه

چوب را از پهنا پرتاب کردن-ناشیانه عمل کردن

 

آمد نیامد(فرخنده بودن و نبودن)

رو آمدن-به جایی رسیدن-ترقی کردن-ثروتمند شدن

زیر گوشی در کردن-زیر سبیل در کردن

آتش سوزاندن(شیطنت و شرارت کردن)

پاچه لیز شدن-از راه پیمایی خسته شدن

دوا دادن-دوا خوراندن-مسموم کردن-مشروب خوراندن

بشکن بشکن-وقت شادی و شادمانی-جشن و سرور

باب دندان-مناسب طبع و حال

اوراق شدن-از هم پاشیدن-از کار افتادن

دو زاری کسی افتادن-به اشارات و کنایات پی بردن

چپکی-از طرف چپ-خشم آلود

از یک قماش بودن(سر و ته یک کرباس بودن)

چوبک-خرده های چوب که برای شستن لباس به کار می رود

زیر خاکی-آن چه که از زیر حاک بیرون آید

بَده کردن-کسی را بد وانمود کردن-کنفت کردن-از چشم انداختن
حیص و بیص-گیر و دار-مخمصه
حاشا زدن-انکار کردن امر مسلم
دلسرد کردن-ناامید کردن

راه انداختن-به حرکت انداختن-به کار کردن واداشتن

بی دماغ-افسرده-اوقات تلخ-دمق

پا گشا-نخستین دعوت خویشاوندان از عروس و داماد

دسته دیزی-قوم و خویش دور

خانه خانه-سوراخ سوراخ-شطرنجی

دبه خایه-مبتلا به فتق بیضه

تلیت کردن-خیساندن نان در غذاهای آبکی

آبِ سیاه-نیمه کوری

آتشی-تندخو-زودخشم

پا در هوا-بی اساس-بی اصل-غیر قطعی

آیَم سایَم-گاه‌کاهی

جهود ی-هودی-مقتصد

حیاط خلوت-حیاط کوچکی در جلو یا پشت خانه

امن و امان-بدون بیم و هراس

رو دست خوردن-فریب خوردن-خام شدن

حوصله داشتن-حال مساعد داشتن-تحمل داشتن

پا به زا-حیوان یا انسانی که هنگام زایمانش نزدیک است

آیه‌ی یاس-آن که بدبینی را به کمال می‌رساند

ژوکر-آدم همه فن حریف

خزانه کردن-نشاء و قلمه ی درختی را در زمین کاشتن تا پس از سبز شدن در جای دیگر بنشانند

آب و خاک-میهن-دیار

پشت گوش فراخ-تنبل-اهل مسامحه و کوتاهی

اروای ننه‌ات-ارواح بابات
جا گرفتن-مستقر شدن-پنهان شدن

خیط کشیدن-خط کشیدن

جَری شدن-خشمگین شدن-جسور شدن

دخل کسی آمدن-کلک کسی کنده شدن-کار کسی ساخته شدن-نابود شدن

بنا گذاشتن-قرار گذاشتن

دستم به دامنت-به یاری ات سخت نیاز دارم

چغاله بادام-بادام نارس

دست کسی رو شدن-مچ کسی باز شدن-حیله ی کسی آشکار شدن

پر بدک-خیلی بد

خواری و زاری-پریشان حالی

ریقش را در آوردن-بیرون آوردن مواد درون امعا و احشا

از کسی خوردن(توانایی مقابله با کسی را نداشتن)

پس دوزی-دوختن پشت لباس با دست

زیر چاقی-مهارت

جهنم-کلامی که آن را به هنگام بی اهمیت دانستن چیزی می گویند

ار زبان کسی(از قول کسی)

دوا خور-معتاد به الکل

این خط و این نشان-عبارتی تهدیدگونه برای منع کسی از چیزی یا انجام کاری-نگویی که نگفتم.

استخوان‌فروش-ستایشگر آبا و اجداد

زدن به صحرای کربلا-مطلبی را به صورت اشاره و کنایه گفتن-روال سخن را به موضوع خاصی برگرداندن

روبند شدن-با رودربایستی ناگزیر به انجام کاری شدن

 

ابرو تنگ کردن(ناز و غمزه نمودن، افاده و بی‌اعتنایی کردن)

خیس گذاشتن-در آب ریختن آرد برای تهیه ی خمیر
چشم سفید-گستاخ-حرف نشنو-پر رو

ریپ زدن-نامیزان کارکردن موتور

زبان بندان کردن-دهان همه را با ایجاد وحشت بستن و سپس چاپیدن

خاک به سری-همبستری زن با شوهر

جی جی-خار پشت-جوجه تیغی

 

برای دیدن چیزی ازدحام کردن (اشتیاق زیاد نشان دادن)

زن به مزد-دشنامی است به مردان فاسد

باز نشسته ک-سی که بدلیل پیری و یا علل دیگر از کار کردن دست کشیده است و حقوقی دریافت می کند

تَک تَک-یکی یکی-جدا جدا

پراندن-بی اراده حرف درشت و بی جایی در سخن آوردن-گاه گاه در نهان تباهی کردن زن

وسیله‌ی بازی (به‌ویژه برای کودکان)

به خدا سپردن-برای کسی آرزوی امنیت در پناه خدا کردن

ددم وای-وای پدرم-برای اظهار تاسف یا مزاح و شوخی گفته می شود

بنا را بر چیزی گذاشتن-قرار را بر چیزی گذاشتن-چیزی را ماخذ گذاشتن

با یک دست چند هندوانه برداشتن-در آن واحد چند کار انجام دادن

ته بساط-باقی مانده ی وسایل زندگی و کسب و کار

دامن به کمر زدن-آماده شدن-آستین بالا زدن

جنگ زرگری-دعوای دروغین-جنگ مصلحتی

تبانی کردن-پنهانی پیمان بستن-ساخت و پاخت

به آخر خط رسیدن-به پایان کار

چشته خور-کسی که پس از یک بار کمک گرفتن همیشه توقع کمک دارد

آسمان را سِیر کردن-سخت خوشنود بودن-لذت بسیار بردن

پاپوش دوختن-سخت حیله گر بودن

اهل کوفه-سست پیمان-بی‌وفا و غیرقابل اعتماد

زاچ-زائو

آستین بر چشم گذاشتن(پنهان گریستن)

آسمان‌جل(ندار، بی‌چیز، کسی که رواندازش آسمان است)

دو بامبی-دو دستی-با دو دست

پیچ و مهره ی کاری در دست کسی بودن-کاری تنها از عهده ی او بر آمدن

دریافت-گرفتن-ادراک

اُرس و پرس-پرسش و پاسخ
چنگک شدن-چنگ شدن

تک و دو-دوندگی-درماندگی

دنگ انداختن-نزدیکی جنسی کردن

آب آتش مزاج-می سرخ

چشم به هم زدن-زمان بسیار کوتاه-یک آن

زیر کاسه نیم کاسه داشتن-مکر و حیله ای در کار داشتن

به هم زدن دم و دستگاه-سر و سامان دادن-درست کردن-تشکیل دادن

رخت کسی کوک بودن-رفاه داشتن

چشم دوختن-زل زدن-با دقت چیزی را نگاه کردن

آفتاب به آفتاب(هر روز)

از سفیدی ماست تا سیاهی زغال(همه و همه چیز)

اجل‌برگشته(کسی که مرگ به‌سراغش آمده)

خون کسی کثیف شدن-به شدن خشمگین شدن

تو سر کسی زدن بر کسب-منت گذاشتن-به رخ کسی کشیدن

راپرت-گزارش-خبر

رک نگاه کردن-رک رک نگاه کردن

دل کندن-دست کشیدن-رها کردن

دهان کسی چاک و بست نداشتن-ناتوان بودن در رازداری

الدرم بلدرم کردن-بد و بیراه گفتن-ناسزا گفتن

رد کسی را گرفتن-از روی جای پا یا آثار دیگر کسی را دنبال کردن

پر کسی به پر کسی گرفتن-برخورد مختصری با کسی داشتن

دوا-واجبی-مشروبات الکلی

 

خودم جا، خرم جا-تکیه کلام کسانی که همه چیز را از دریچه ی منافع شخصی می بینند. من که دارم گور پدر بقیه

دو پهلو-دارای ابهام-کنایه دار
دامن بر آتش زدن-فتنه ای را شدیدتر کردن

بز رقصاندن-هر دم بهانه ی تازه ای آوردن

 

چال-گودی-حفره

ریسه رفتن-احتیار از دست دادن و پیچیدن نفس در گلو بر اثر خنده یا تاثر

تظاهر نمودن-وانمود کردنف ظاهر سازی کردن

آقایی فرمودن(لطف کردن، محبت کردن)

خود را بستن-پول دار شدن

آمیزقلمدون-میرزا‌بنویس-کاتب

تب و تاب-سوز و گداز

راست راست-آشکار و علنی-بی پروا

چرب دست-ماهر-زبر دست

بازداشت-توقیف موقت-موقتا زندانی کردن

دم-هنگام

اتیکت(برچسب، آداب و رسوم، قاعده)

پِتل پُرت-بیان عامیانه ی پترزبورگ-جای بسیار دور

پی پیش-کسی که نوبت دوم بازی مال او است

به تر تر افتادن-اسهال گرفتن-دچار شکم روش شدن

زدن به کمر کسی-نوعی نفرین و دشنام است

پول ساز-کسی که کارهایش موجب در آمدن پول بسیار شود

توپ-پرشده-کامل-بی نیاز

اجاق‌کور-نازا-بی فرزند

حاجیت-بنده

آهو چشم(معشوق، شاهد)

خلق کسی تنگ شدن-عصبانی شدن-بی حوصله شدن

پس زدن-کنار زدن-دور کردن-نپذیرفتن-رد کردن

تفنگ سر پر-تفنگی که باروت و گلوله را از سر لوله به درون تفنگ می گذاشتند و با سمبه آن ها می فشردند

دستِ چپ-سمت چپ

چراغ الله-نگا. چراغ

از سر کسی افتادن(عادتی را ترک کردن)

دلخور شدن-گله مند شدن-ناراضی شدن

از دهان مار بیرون آمدن(هیچ کجی در کسی نبودن، راست بودن)

اینجانب-تعبیر گوینده یا نویسنده از خود

ژوری-هیئت داوران

بد خواب شدن-بی خواب شدن-خواب آسوده نکردن

چوبه ی دار-تیری که محکوم به مرگ را از آن می آویزند

ابریشم(زن نوازنده، مطرب)

اصول دین پرسیدن-سوال‌پیچ کردن

ابوطیاره-اتوموبیل کهنه و فرسوده

آب از آتش برآوردن-کار محال کردن

آلامد(باب روز، به‌رسم معمول)

آفتاب چریدن(بی‌کار بودن، چیزی برای خوردن نداشتن)

پهلوان پنبه-درشت اندام ولی بی زور-پهلولن دروغی

زبان زدن-سخن گفتن-نوک زبان را به قصد چشیدن به غذایی زدن

خوش و بش-خوش آمد گویی و احوال پرسی-چاق سلامتی کردن

دل کسی را خون کردن-کسی را سخت رنجاندن

این تو بمیری از آن تو بمیری‌ها نیست(از این گرفتاری به‌سادگی دفعات پیش رها نمی‌توان شد)

آب بستن در چیزی-آبکی و رقیق کردن

ریز بافت-پارچه یا فرش طریف

تخم شر-مردم آزار- شرور

آدم بی‌معنی-آدم بی‌خود

چشم کسی راه کشیدن-خیره ماندن به جایی و پلک نزدن

زبون-حقیر-توسری خور

روان کردن-از بر کردن

پس کله ی کسی زدن-کسی را به کاری واداشتن

تخته زدن-پنبه زدن

دوره انداختن-مهمانی ادواری میان عده ای برقرار کردن-کسی را به این سو و آن سو فرستادن

پینه کردن- پینه بستن
ریختن روی دایره-روی داریه ریختن

از جنس چیزی بودن

جلز و ولز-سوز و گداز

ترکه مرکه-زن لاغر و خوش اندام

جیز رفتن-کش رفتن-دزدیدن چیزهای کم ارزش

چشم مالیدن-هوشیار شدن-از غفلت در آمدن

زار بودن کار کسی-پیچیده و دشوار بودن کار کسی

افتادن دست-از فرط کار زیاد در دست‌های خود احساس خستگی بسیار کردن

چهلم-چهلمین روز درگذشت کسی

چشم و ابرو-زیبایی چهره

ریش کسی را در دست داشتن-از کسی نقطه ی ضعف در دست داشتن-از کسی گروی در دست داشتن

درینگ-صدای خوردن مضراب یا ناخن با ساز

دنده کشیدن-دنده ی اتوموبیل را پیاپی عوض کردن

زدن زیر آواز-بی مقدمه به خواندن پرداختن

دست راستی-از جناح راست-موافق حکومت

حساب کسی با کرام الکاتبین بودن-گرفتار وضعی شدن که فقط خدا می تواند آدم را نجات دهد

بالا آمدن کفر کسی-بی نهایت خشمگین شدن

اِرا-هنگامی که کسی نمی‌تواند و یا نمی‌خواهد به چرایی پاسخ دهد آن را به طنز می‌گوید

چاک و چیل-لب و لوچه-پک و پوز

پُک-هر بار کشیدن سیگار و چپق و از این نوع
آب سیر(جانور خوش‌رفتار)

حواله ی سر خرمن-وعده به آینده ی نامعلوم

دستی-به عمد-از روی تعمد

ذات کسی خراب بودن-بد اصل و نسب بودن-اصالت نداشتن-بد جنس بودن

رو پنهان کردن-خود را مخفی کردن

چله داری کردن-مراسم عزای چهلم کسی را به پا داشتن

خر-نفهم و کودن-بزرگ-زیاد

تریاکی ِ چیزی بودن-سخت به چیزی معتاد بودن
چاپ خوردن-به چاپ رسیدن

دالبُر-بریده چون دال-منحنی وار بریدن

برزخ شدن-ناراحت شدن

چراغ زنبوری-نگا. چراغ توری

بخت-شانس-اقبال-شوهر

دندان پر کردن-ترمیم دندان آسیب دیده

تِپ تِپ-صدای تپش قلب بر اثر ترس و هیجان

آب شدن قند توی دل(لذت بسیار بردن)

داغ چیزی به دل کسی ماندن-آرزوی چیزی را داشتن و به آن نرسیدن

دو لُپه خوردن-با خرص و ولع خوردن-لقمه های بزرگ برداشتن

خرج رو دست کسی گذاشتن-کسی را در خرج انداختن

روی کسی نشدن-خجالت کشیدن

تپق زدن-بیرون شدن بی اراده ی کلمه از زبان-چیزی جز مقصود گفتن

چِخه-نگا. چِخ

خروس جنگی-کسی که به اندک چیزی به ستیزه برمی خیزد

خراب کردن دختر-دختری را منحرف کردن

داغ کسی را تازه کردن-کسی را به یاد مصیبتش انداختن

رگ و ریشه-خویشاوندان و بستگان

جوشی کردن خود-خود را عصبانی کردن

زهر چشم-نگاه خشم آلود

دست به گریبان شدن-با هم به جدال پرداختن-گلاویز شدن

در گرفتن-آغاز شدن-گل انداختن و گرم شدن گفت و گو یا منازعه

تاق و توق-آواز بر هم خوردن دو چیز

خود را به شغال مردگی زدن-خود را مظلوم وانمود کردن

از سر و کول هم بالا رفتن(برای دیدن چیزی ازدحام کردن (اشتیاق زیاد نشان دادن))

خرده بورژوا-مالک ابزار تولید ولی ناگزیر به کار برای دیگران

از جیب خوردن(در آمد نداشتن، از بس‌انداز خرج کردن)

بند و بست-ساخت و پاخت-توطئه

چله نشین-کسی که از خانه بیرون نمی آید-خانه نشین

پیزر به پالان کسی گذاشتن-با دروغ و چاپلوسی کسی را فریفتن-هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن

جا انداختن-به سر جای خود آوردن

زنده شدن-حق بازی دوباره پیدا کردن

زور-اجبار-الزام

ریش خود را در آسیا سفید نکردن-تجربه داشتن

آب از دریا بخشیدن-از کیسه‌ی خلیفه بخشیدن

آه از نهاد کسی برآمدن-نهایت تاسف به کسی دست دادن

ترکه مرکه-زن لاغر و خوش اندام

پیسی سر کسی در آوردن-با کسی نهایت بدرفتاری را کردن

بله قربان گفتن-تملق بیش از حد گفتن

اسباب‌کشی(نقل اثاثه از خانه‌ای به خانه‌ی دیگر)

چار راه-محل تقاطع دو راه

دوره کردن-درسی را دوباره و سه باره خواندن-حلقه زدن به دور چیزی یا کسی

دوغ و دوشاب یکی بودن-فرقی میان خوب و بد نبودن

پنجه کش-نوعی نان برشته و نازک

 

انگشت بر چشم نهادن-پذیرفتن-مسلم دانستن

پرچانه-پرگو-روده دراز-وراج

زلم زیمبو-لوازم بی مصرف و بی ارزش

چای کاری-کشت و زرع چای

جور-هم طراز-اخت-هم زبان
جوجه خوردن-مرفه بودن-در ناز و نعمت زیستن

دهان کسی چاییدن-آرزوی محال داشتن-از عهده ی چیزی بر نیامدن

دار و دسته-پیروان و اطرافیان

 

چوق-چوب-تومان

دسته اش را در کردن-تصفیه حساب کردن-جبران کردن کاری

دماغ تیز داشتن-شامه تیز داشتن

آدم دیرجوش-کسی که به سختی با دیگران انس می‌گیرد

بستن-یخ ردن-منجمد شدن-منعقد شدن-سفت شدن-ریختن بیش از اندازه-هدف قرار دادن

تیغ زدن-باج گرفتن-پول گرفتن و پس ندادن-جیب کسی را خالی کردن

دلخور-رنجیده-ملول-گله مند

حرامزاده-فرزند نامشروع-آدم بسیار زرنگ و مکار

چاک زدن-نگا. چاک دادن

پنجه کش-نوعی نان برشته و نازک

دو به دو-دو تا دو تا

بور شدن-دماغ سوخته شدن-خجالت زده شدن

به هدر دادن-تلف کردن-تباه کردن-از دست دادن

به سر دویدن- با سر رفتن

از آب گل آلود ماهی گرفتن(از اوضاع درهم و آشفته بهره گرفتن)

به خورد کسی دادن-به زور به کسی خوراندن-به کسی قالب کردن

استغفرالله(خدا نکند، خدای نکرده، هرگز)

چرخ پایی-چرخ خیاطی که با پا به حرکت می افتد

چاک دهن را چفت کردن-بستن دهان-سکوت کردن

برج ریق-برج نامیمون و نامبارک

جان دادن برای چیزی-برای چیزی سخت مناسب بودن

انگشت بلند کردن-اجازه‌ی سخن خواستن

حق کسی را دادن-آن چه سزای کسی است به او دادن

دستی-پول نقدی که به عنوان وام کوتاه مدت از کسی می گیرند

آس و پاس-در نهایت تهیدستی-بینوا-مفلس

از یک قماش بودن(سر و ته یک کرباس بودن)

خبر-گزارش رویداد

پیشمرگ-فدایی-کسی که برای مرگ پیشقدم می شود

دل دادن و قلوه گرفتن-غرق گفت و گو و راز و نیاز بودن

تب خال زدن-در آمدن تب خال دور دهان

خودخوری-حالت خودخور

خیسیدن-خیس خوردن-خیس شدن

تره خورد نکردن برای کسی-کم ترین اهمیتی برای کسی قایل نشدن

 

بند کردن به کسی-به پر و پای کسی پیچیدن-پیله کردن به کسی

پریدن از خواب-بیدارشدن ناگهانی در اثر آوازی سخت یا خوابی آشفته

استغفرالله-خدا نکند-خدای نکرده-هرگز

دل پُر داشتن-کینه و دلخوری دیرینه داشتن

رضا شدن-راضی شدن

خوش بنیه-سالم و قوی

خوابگوشی-سیلی-کشیده

بار خود را بستن-از منبعی استفاده کردن و توانگر شدن

دل گرفتگی-غم-غمگین بودن

بُرد-قدرت پرتاب-پیروزی بر حریف

بادمجان دور قاب چین-آدم چاپلوس-متملق-سبزی پاک کن

باجی-خواهر-زن ناشناس

 

خرحمال-کسی که فقط کارهای دشوار می کند

آفتابی شدن(پیدا و آشکار شدن، بیرون زدن آب قنات)

به روی کسی آوردن-به چشم کسی آوردن-به کسی یادآوری کردن

آیه آمدن(سوگند یاد کردن، به قرآن سوگند خوردن)

خشکه بار-نگا. خشکبار

تو جوال رفتن با کسی-با کسی به مبارزه برخاستن

دخترینه-دختر-مونث

خدا به دور-پناه بر خدا

خُرخُرو-آن که در خواب بسیار خرناس می کشد

داوطلب-خواستار-نامزد

دماغ را بالا کشیدن-اظهار نارضایتی کردن

استغفرالله(خدا نکند، خدای نکرده، هرگز)

پول بالای چیزی دادن-پول دادن و چیزی را خریدن

جرات دادن-دل دادن-دلیر کردن

تک پا راه رفتن-بی سر و صدا راه رفتن-کنایه از چابکی

چینی بند زنی-عمل چینی بند زدن

درزن-دوجین-دوازده تا از چیزی

روی کسی نشدن-خجالت کشیدن

خرده بُرده-مشکل-اختلاف

رای دادن-نظر دادن به انتخاب چیزی یا کسی

به روی کسی نیاوردن-از طرح موضوعی خودداری کردن-به سکوت برگزار کردن

داغ چیزی را به دل کسی گذاشتن-کسی را از چیزی محروم ساختن و در حسرت آن گذاشتن

تِر زدن-خراب کردن کار

چپه شدن-واژگون شدن به یک سمت-برگشتن

خُل-آتش زیر خاکستر-خاک و کثافت

آفتاب خوردن-سختی کشیدن

خِفت-نوعی گره

آتش‌پاره(شوخ و شنگ، فرز و چالاک، کرم شبتاب)

آغ و داغ-سخت مشتاق و شیفته

حرفشان شدن-مشاجره ی لفظی پیدا کردن-اختلاف پیداکردن بر سر چیزی

رو شدن دست کسی-مچ کسی باز شدن-حیله ی کسی آشکار شدن

تاراغ و توروغ-آوایی که از برخورد دو چیز برخیزد

دیوار کوتاه-کنایه از زبونی و ناتوانی

از این دنده به آن دنده غلتیدن(از درد یا فکر و خیال نخوابیدن)

دبه-دسته هایی از اراذل در قدیم که با یکدیگر شوخی های زشت می کردند

دو لبه-دارای لب کلفت

تندی-بلافاصله-به سرعت-مانند : تندی رفت

باد گلو زدن-آروغ زدن
دست نماز-وضو
جِز-صدای تماس آب با آتش-صدای تف دادن چیزی در روغن

تند و تیز- تند تیز

خرج-هزینه-پول مصرف روزانه ی خانواده

چشمداشت-توقع-انتظار

حرص کسی را درآوردن-کسی را خشمگین کردن

بند-ریسمان-طناب-رشته

به تخته زدن-در مقام تعریف و چشم نخوردن کسی بکار می برند

پرت کردن-چیزی را با شدت دور انداختن

تنوره-دودکش-آتشخانه ی سماور و مانند آن

تن نما-نازک و نشان دهنده ی تن

دست نشانده-زیر دست-مطیع-فرمان بردار

در آوردن تقلید-ادای کسی را در آوردن-مسخره کردن

حمله ای-مبتلا به بیماری غش

د ِ-حرفی برای بیان مداومت

پیراهن عثمان کردن-بهانه قرار دادن

تب خال-جوشی که از شدت تب دور لب پدید آید

دست آموز-تربیت شده-آموخته

دل آمدن-به چیزی تن در دادن

رقصیدن به ساز کسی-تابع سلیقه و خواست کسی بودن-از خود اراده ای نداشتن و از دیگری تبعیت کردن
تَفت دادن-کمی سرخ و برشته کردن-بی روغن حرارت دادن

خندق بلا-شکم

آمد نیامد داشتن-روی دادن واقعه‌ای که احتمال فرخنده و نحس‌بودن هر دو در آن هست

 

رد خور نداشتن-قطعی بودن-حتمی بودن-قابل رد نبودن

آفتاب از کدام طرف در آمده؟-چه عجب از این طرف‌ها؟!

اشک تلخ-شراب-اشک عاشق

دل و حوصله-آمادگی-حاضر بودن برای انجام کاری-شور و اشتیاق

جغجغه-بازیچه ای برای کودکان که چون آن را به حرکت در آورند صدا می کند

آدم بی‌سر و پا-متضاد آدم درست‌وحسابی

چال کردن-گود کردن-دفن کردن-به خاک سپردن

چار چنگولی-سفت و محکم-با دست ها و پا ها

جنس بد بیخ ریش صاحبش-کالای بد به فروشنده اش باز می گردد

پول مول-پول

تُف کار-بچه باز

دل آمدن-به چیزی تن در دادن

چله ی بزرگ-چهل روز میان هفتم دی ماه و شانزدهم بهمن

پازلفی-سر خط-بخشی از موی سر که از شقیقه ها به پایین صورت می روید

تن خواه گردان-پول نقدی که در موقع لزوم خرج هرینه های فوری می شود

جاکش-پا انداز-دلال محبت

خدا روز بد نده-چشم بد دور-روز بد نبینید

دشت کردن-فروختن اولین جنس-نخستین بار پول گرفتن

دورخیز کردن-دویدن از دور برای پریدن از روی چیزی

بد قماش-بد جنس-خبیث

پَرپَر زدن-به سختی جان کندن-بی تابی بسیار کردن

بغل خوابی کردن-نزدیکی کردن

بلغمی مزاج-آدم خونسرد و اخمو
 

روشن کردن چراغ اول-نخستین پولی که معرکه گیران از تماشاچیان می گیرند

از سکه افتادن(ار رونق افتادن، از دست دادن زیبایی)

خودفروشی کردن-فاخشگی کردن-خیانت کردن

تیک تیک-صدای جنبش عقربه ی ساعت

بله بران-قول و قرارهای پیش از ازدواج در میان خانواده های عروس و داماد

چپری آمدن-زود آمدن
توی دل کسی را خالی کردن-کسی را ترساندن-ناامید کردن

جیب کسی را زدن-محتوای جیب کسی را ربودن

خرمن-انبوه و پرپشت

بی قواره-بد شکل

چزاندن-ضعیفی را آزار دادن

تو خالی-دروغین-غیر واقعی-بی عرضه-دارای ظاهر غلط اندار

پِر پِری-سخت نازک و باریک و تنگ

ابرو انداختن(ابرو آمدن)

جاپیچ-جاکش-دلال محبت

جیب کنی-اخاذی-به خرج انداختن دیگران

رقصیدن کلاه کسی در هوا-بسیار شادی کردن-کلاه خود را به آسمان انداختن

زیر قول خود ردن-به گفته ی خود عمل نکردن-عهد خود را شکستن

آسمان گرفتن-فراگرفته شدن آسمان با ابر یا مه

به دندان کشیدن-خون دل خوردن-کاری پر زحمت انجام دادن
پِخ پِخ کردن-سر بریدن در زبان کودکان

زلف گذاشتن-موی خود را بلند کردن

زیر دل کسی زدن-فدر ندانستن-بی اعتنا بودن

ازخداخواسته-آرزومند-مشتاق

ریق رحمت را سر کشیدن-ریغ رحمت را سر کشیدن

خلاص کردن-تمام کردن-کشتن

تاج گل به سر کسی زدن-کار نیکی در حق کسی کردن

ادا اطوار(پیچ و تاب و حرکات غیرطبیعی بدن برای جلب توجه)

انگشت روی چیزی گذاشتن-موضوعی را مورد توجه قرار دادن

دق دل-دلخوری-کینه-دشمنی

دم ِ بخت-دختری که به سن ازدواج رسیده است

پشکل داخل مویز-بی سر و پایی در میان اشخاص دارای عنوان

پا برهنه وسط حرف کسی دویدن-کسی را قطع کردن- آفتابه برداشتن
چرت و پرت-حرف مفت-حرف بی خود

انگولک کردن(سر به سر گذاشتن، با انگشت به چیزی ور رفتن، انگشت رساندن)

در تاریکی روشنایی را پاییدن-به طور نهانی مراقب کسی یا چیزی بودن

آمده(شوخی و لطیفه)

جِر-اوقات تلخی-لج

 

دل به دریا زدن-بدون توجه به خطر به کاری اقدام کردن-هرچه بادا باد گفتن

 

جناغ شکستن-شرط بندی کردن با جناغ مرغ

از تو چه پنهان(راستش را بخواهی)

زیر جامه-زیر شلواری

راه افتادن-آغاز راه رفتن کودک-آغاز به کار کردن-روشن شدن دستگاه-رونق یافتن کسب و کار

پشت گوش انداختن-دیر انجام دادن-اهمیت ندادن-امروز و فردا کردن

بی شوخی-جدا-بدون شوخی

زیر چاقی-مهارت
رک و راست-صاف و پوست کنده-صریح

پیش خور-از پیش گرفتن حقوق مقرری

 

به حق چیزهای ندیده و نشنیده-پس از شنیدن حرفی یا دیدن چیزی تعجب آور می گویند

ایراد بنی‌اسرائیلی(بهانه‎های بی‌خود و بی‌جهت)

درد دل کردن-غم و اندوه خود را با دیگری در میان گذاشتن
ریزه پیزه-کوچک اندام-ریز نقش
آسمان به زمین آمدن(رویدادی مهم و عجیب پیش آمدن)
 

حرص خوردن-عصبانی شدن

آن‌کاره(اهل آن کار (کار بد))

دوا قرمز-پرمنگنات

حرز جواد-دعایی منسوب به جواد امام محمد تقی

اوضاع احوال(وضع و حال)

داد و قال-داد و فریاد-قیل و قال

چک و چیل-لب و لوچه

به یک چوب راندن-همه را به یک چشم نگاه کردن

زیش ریش-تار تار-از هم جدا شده

دل و جگر چیزی را بیرون آوردن-چیزی را به هم ریختن-نامرتب و درهم و بر هم کردن

چاووش-کسی که به هنگام رفتن زایر به زیارت اشعار مناسب می خواند

دوگلاسی-سبیل نازک قیطانی

تخم پس انداختن-بچه ساختن-بچه به دنیا آوردن

بچه باز-مردی که به پسربچگان تمایل جنسی دارد

رو به راه کردن-آماده و مهیا کردن
آب بندی کردن(آرام آرام به کار انداختن دستگاه نو)

دست پیش را گرفتن-خود را محق وانمود کردن

خون دماغ شدن-خون از بینی جاری شدن

 

آدم شش‌درچهار(شخص کوچک اندام و ریزنقش)

دسته-جمعیت سینه زن

دندات روی جگر گذاشتن-طاقت آوردن-تحمل کردن-تاب آوردن

پا به پا شدن-تردید داشتن

جیم شدن-بدون سر و صدا فرار کردن

جل و پلاس کسی را بیرون ریختن-کسی را از جایی بیرون کردن

جیب کسی سوراخ بودن-ولخرج بودن-غالبن پولی در جیب نداشتن

درز گرفتن-کوتاه کردن سخن-اصطلاح خیاطی برای کوتاه کردن اندازه ای در لباس

چینی بند زن-کسی که تکه های شکسته ی ظزوف را به هم می چسباند

آقادایی را جنباندن-حرکتی به خود دادن

دست و پا کردن-فراهم آوردن

زاچی-روزهای استراحت پس از زایمان

راست کردن-بلند شدن آلت تناسلی مرد-ایستادگی و پافشاری کردن-پیچیدن به پر و پا

حاشا زدن-انکار کردن امر مسلم

حساب راسته حسینی-رو راست-بی شیله پیله

آشی شدن(سوراخ‌سوراخ‌شدن بدن از ترکش‌های فراوان)

پلاس بودن-ویلان و سرگردان بودن

بار کسی کردن-دشنام دادن-بد و بیراه گفتن- کلفت بار کسی کردن

چس ناله-آن و ناله ی ساختگی برای جلب توجه
تو سری زدن-تحمیل عقیده با دشنام و اهانت
آفتابه برداشتن(دست به آب رساندن، پابرهنه وسط حرف کسی دویدن)

خیسیدن-خیس خوردن-خیس شدن

تق و پوق-سر و صدا-بگیر و ببند

از تعجب شاخ در آوردن(بسیار شگفت زده شدن)

زرد آلو عنک-نوعی زردآلوی نامرغوب و ترش

توپ مروارید-توپ بزرگ در ارگ تهران که در گذشته زنان در روز چهارشنبه سوری از زیر آن می گذشتند تا بخت شان گشوده شود

چله نشینی-خانه نشینی

زیپو-بی رنگ و رو-بی رمق-رقیق و بی مزه

از خوشحالی در پوست نگنجیدن(از شادی سر از پا نشناختن)

الکی-بی‌هوده-بی‌خود-دروغکی

دسته اش را در کردن-تصفیه حساب کردن-جبران کردن کاری

ریغماسی-ضعیف و مردنی-مریض و کم مقاومت

رخت آویز-جا رختی-چوب لباسی

خودتراش-تیغی که می توان تیغه ی آن را عوض کزد

خوش قد و بالا-خوش اندام-بلند بالا
جور-هم طراز-اخت-هم زبان
خشتک نشور-آدم پست و بی ارزش
خنده ی قبا سوختگی-خنده ای که برای پنهان کردن خشم و کینه می کنند

از ریخت افتادن-تناسب خود را از دست دادن-بی‌جلا و جلوه شدن

آفتابه گرفتن(آفتابه برداشتن)

پس رفتن-عقب رفتن

 

چاخانچی-کسی که همیشه دروغ بافی می کند

رودل-سنگینی معده

آبِ دندان(حریف ساده)
چار دست و پا رفتن-راه افتادن کودکان که تازه به راه افتاده اند

پیش خور-از پیش گرفتن حقوق مقرری

دست به روی کسی بلند کردن-کسی را کتک زدن

ریز ریز-خرد شده-کاملن خرد

دست من و دامن تو-دستم به دامنت

آدم دیرجوش(کسی که به سختی با دیگران انس می‌گیرد)

ادب کردن(با تنبیه آموختن، آدم کردن)

دهان کسی بوی شیر دادن-با وجود کوچکی کار بزرگ کردن و نتوانستن

زن به مزد-دشنامی است به مردان فاسد

چه چه زدن-خواندن بلبل-سخت خوش آواز خواندن

چارخانه-شطرنجی

پالان خروس-کنایه از چیزی که وجود ندارد برای نشان دادن نداری مطلق
افتادن تشت کسی از بام-رسوا شدن-باز شدن مشت کسی

چپ افتادن با کسی-مخالف شدن با کسی-پیله کردن به کسی

اسم شب-کلمه‌ی رمز برای عبور به هنگام شب

دست به سینه ایستادن-در نهایت ادب و آماده ی فرمان ایستادن

خنک کردن-سرد کردن

آیینه‌ی اسکندری(آفتاب)

روی آب نشستن-سوار قایق یا کشتی شدن

باربند-جای نهادن و بستن بار

بستن به ریش کسی-زنی را به مردی انداختن-با فریب کسی را به کاری واداشتن

دو دل-مردد-بی تصمیم

آتش از چشم کسی گرفتن(ترسانیدن)

آفتابگیر(جایی که آفتاب بر آن بتابد، سایبان، چتر آفتابی)

خودم جا، خرم جا-تکیه کلام کسانی که همه چیز را از دریچه ی منافع شخصی می بینند. من که دارم گور پدر بقیه

چگور پگوری-خوشگل-جذاب

بامبول زدن-حقه سوار کردن

 

ر ِِنگ گرفتن-ضرب گرفتن-آهنگ رقص نواختن

حاشیه بندی-گل کاری کردن در باغچه-مرز بندی

خاله جان آقا-یکی از چهار زن کلثوم ننه

حشری-شهوت ران-پر شهوت
دهن کسی را آب انداختن-کسی را به طمع انداختن-میل شدید در کسی ایجاد کردن

دمامه-زن خشن-زن بی حیا و پاچه ورمالیده-آپارتی

دروغ دسته نقاشی-دروغ گنده-دروغ شاخدار

خواب آور-مخدر-بی هوش کننده

بد خواب شدن-بی خواب شدن-خواب آسوده نکردن

اول دشت((نزد کسبه) نخستین فروش بامداد)