برگزیده

منتخبی از فرهنگ لغات و اصطلاحات کوچه بازاری قسمت 389

زدُ وازد-زیر و رو کردن کالا و سوا کردن نوع به تر

به لجن کشیدن-مفتضح کردن-رسوا و بی آبرو کردن

تو دو کشیدن-کسی را وارد کاری کردن

چاره ساز-خداوند

زیر جامه-زیر شلواری

بیا بیا- برو برو

چشم زخم زدن-چشم زدن-آسیب رساندن

اهل و نا اهل-کس و ناکس-نجیب و نانجیب

جامغولک بازی-حقه بازی-فریب کاری

باز نشسته ک-سی که بدلیل پیری و یا علل دیگر از کار کردن دست کشیده است و حقوقی دریافت می کند

اتیکت(برچسب، آداب و رسوم، قاعده)

آبجی خاک‌انداز(زن فضول و خبرچین)

چِل-خل و دیوانه

بازداشتی-زندانی موقت

از جلوی کسی در آمدن-در برابر کسی مقاومت کردن

دال به دال-پشت سر هم

به حساب کسی رسیدن-از کسی انتقام گرفتن-کار کسی را ساختن

زرشک-لفظی است مانند زکی که به هنگام باور نکردن و رد کردن حرف طرف گفته می شود

اهل بیت(اهل خانه، خانواده)

زهرمار خوردن-کوفت کردن-خوردن به تحقیر

زین و یراق کردن-برای کاری آماده شدن-رفتن به جایی

چرق چوروق-صدای جویدن آدامس و مانند آن

خرخره ی کسی را جویدن-به شدت از دست کسی عصبانی شدن
رو کردن-روی آوردن-آشکار کردن-به رخ کشیدن

چال افتادن-گود شدن

اَخ (به زبان کودکان)(بد، بدطعم)

اُرد کسی را خواندن(به حرف کسی گوش کردن، اهمیت دادن)

جاده کشیدن-راه درست کردن

خاکه زغال-ریزه ی زغال

پوست انداختن-از سختی چیزی به ستوه آمدن

تو زدن-حرف خود را پس گرفتن-از تصمیمی منصرف شدن

آت و آشغال-وسایل کهنه و بی‌مصرف

زلف-موهای جلو سر و بناگوش

به خانه ی بخت رفتن-شوهر کردن

زیر جلی-پنهانی-آهسته

سیار غم انگیز و. سوزناک بودن
به هوای کسی-به آرزوی کسی-به سودای کسی

دلو حاجی میرزا آقاسی-آدم بی قرار و پر تحرک

 

پرت شدن حواس-از موضوع دور افتادن

 

آن روی کسی بالا آمدن-خشمگین شدن

پینه زدن-وصله کردن

اهل بخیه-وارد در کار-اهل فن

 
حقوق بگیر کس-ی که ماهانه دستمزد می گیرد

بزن بهادر-اهل دعوا و مرافعه-قلچماق-پر زور

دُم در آوردن-گستاخ شدن-پر رو شدن-جرات یافتن
آخش درآمدن-از درد نالیدن

خوش ذوق-خوش سلیقه-خوش مشرب

خر گرفتن کسی-کسی را احمق حساب کردن

رگ و ریشه-خویشاوندان و بستگان

دور گرفتن-به چرخش افتادن-پشت سرهم سخن گرفتن

خود را از تک و تا نیانداختن-به روی خود نیاوردن-به اشتباه اعتراف نکردن

بند نشدن سنگ روی سنگ-نا آرام بودن اوضاع-وجود نداشتن نظم و امنیت

روغن زرد-روغن حیوانی

دور اندیشی-پایان نگری-عاقبت اندیشی

زیر دست-تابع-فرمان بردار

دماغ چاقی-احوال پرسی

پاگون-سردوشی

دو پولی-کالای بی ارزش

پشکل داخل مویز-بی سر و پایی در میان اشخاص دارای عنوان

پاچین-دامن زنانه

خرده فرمایش-فرمانی که از فرمانده ی نالایق و کوچک تر صادر شود-دستور بی جا

دو به دست کسی دادن-به کسی فرصت انجام کاری دادن-به کسی بهانه دادن

آسمان به زمین آمدن(رویدادی مهم و عجیب پیش آمدن)

خشکه بار-نگا. خشکبار

چوب دو سر نجس-نگا. چوب دو سر طلا

 

باد هوا خوردن-درماندگی و فقر کامل داشتن

تیر رس-میدان دید-منطقه ی نزدیک

اشک کسی دم مشکش بودن(سخت زود رنج بودن، زود به گریه افتادن)

زن مرده-مردی که زنش درگذشته است

بوق کسی را زدن-از مقام افتادن-از دور خارج شدن

چُغُل-سخن چین
دست کسی را توی پوست گردو گذاشتن-کسی را گرفتار مشکل و سختی کردن
دماغ را بالا کشیدن-اظهار نارضایتی کردن

آب به آسیاب کسی ریختن(با زحمت خود سود دیگری را فراهم کردن)

بیخ پیداکردن کار-گره افتادن در کار-دشوار شدن کار

افتاده-فروتن-متواضع

آب آتش مزاج(می سرخ)

دست برداشتن-صرف نظر کردن-چشم پوشی کردن-به حال خود رها کردن

خواه و ناخواه-از روی میل یا اجبار

دل کسی آب شدن-به اوج تمنا رسیدن-بسیار مشتاق شدن-بی تاب شدن

داغان شدن-از هم پاشیدن-متفرق شدن

دنیا پسند-آن چه که همه بپسندند

ذات نداشتن-ذات کسی خراب بودن

دربست-یک جا-به طور کامل-به طور کلی

دادستانی-دادخواهی-کار دادستان

آینه‌ی زانو(برآمدگی زانو)

تسبیح انداختن-یک یک دانه های تسبیح را از زیر انگشتان گذرانیدن

اکبیری-زشت-بی‌ریخت

آن سفر(آن بار، آن دفعه)

ترگل ورگل-خوش سر و وضع-تر و تمیز

آب آتش زده(اشک)

جنگل مولا-جایی بی نطم و ترتیب-شهر بی قانون

بد خواب شدن-بی خواب شدن-خواب آسوده نکردن
تا-توانایی

جیب کسی را زدن-محتوای جیب کسی را ربودن

از چشم کسی برق پریدن-شدت ضربه‌ای را که به کسی وارد شده است نشان می‌دهد

دبنگ-احمق-کودن

چپ-لوچ-مخالف حکومت

چُسَکی-کم دوام و سرهم بندی شده

پَک و پهلو-سینه و چپ و راست آن

زرتی-بی مقدمه-ناگهان -بدون مطالعه و تعمق

از آب روغن گرفتن(از هر اتفاقی بهره برداشتن)

ژست دادن-تنظیم وضع و حالت و قیافه برای عکس گرفتن

پی پیش-کسی که نوبت دوم بازی مال او است

از آب درآمدن-نتیجه دادن-تربیت شدن-روشن شدن حقیقت

خر تب کرده-به تمسخر به کسی می گویند که در هوای گرم لباس بسیار کلفت بپوشد

زد و خورد-کتک کاری-دعوا و مرافعه

زبان کسی گرفتن-لکنت زبان داشتن

دشت کسی را کور کردن-اولین فروش کاسب را نسیه خریدن

چشم خوردن-نظر خوردن

آب-عزت و رونق-طراوت و تازگی-روح-شراب خالص

دل دار-دلیر-شجاع-معشوق

رو انداختن-تقاضا و خواهش کردن

دلقک-شخص مسخره

جان دادن برای چیزی-برای چیزی سخت مناسب بودن

تسمه از گرده ی کسی کشیدن-کسی را به سود خود بی رحمانه به کار واداشتن

حرف به حرف کردن-موضوع گفت و گو را عوض کردن

ترق و تروق-سر و صدای به هم خوردن دو یا چند چیز

دل پایین ریختن-ترسیدن-وحشت کردن

تحت الشعاع بودن-زیر نفوذ و تاثیر دیگری بودن

 

دستم به دامنت-به یاری ات سخت نیاز دارم

چس نفس-پر حرف-کسی که حرف های بی سر و ته و ملال آور می زند

پینه زدن-وصله کردن

جان کلام-اصل مطلب

در هچل افتادن-دچار درد سر شدن-به درد سر افتادن

رشوه گیر-رشوه خوار

استخوان جلوی سگ انداختن(با بخششی ناچیز دهان کسی را بستن)

جِغله-آدم کوچک و ریزاندام ولی زرنگ و ناقلا

خیابان گز کردن-ول گشتن

با کسی تلیت شب جمعه خوردن-با کسی هم منفعت نبودن

خوش وعده-آن که به وعده اش وفا می کند

 

در پوست کسی رفتن-سخت مزاحم کسی شدن-از کسی بد گفتن

خرده حساب با کسی داشتن-با کسی دشمنی قبلی داشتن

دود از کله ی کسی برخاستن-سخت شگفت زده شدن-حیرت بسیار کردن

خارش گرفتن-به خارش افتادن بدن

پارو-زن پیر

پشتک چار کش-نوعی بازی که کسی خم شده و کسی از پشت بر کمر او می جهد-جفتک چارکش

به تته پته افتادن-به لکنت زبان افتادن

دم زدن-حرف زدن-اعتراض کردن-جیک زدن

اتوکشیده-با سر و وضعی شسته‌ورفته و مرتب

خبرکش-سخن چین

آلنگ دولنگ-چیزهای بی‌هوده‌ای که به‌عنوان زینت به چیزی می‌آویزند

تن خود را چرب کردن-برای دردسری آماده شدن-پیه چیزی را به تن مالیدن

چشم وزغ-نگا. چشم ورقلمبیده

دَم باز-چاپلوس-متملق

داشم-اصطلاح داش مشدی ها به معنی برادرم

بخت گشا-شانس آور-سبب خوش اقبالی-مایه ی سفید بختی

دو به دو-دو تا دو تا

چِل بسم الله-لوحه ی کوچکی که در آن آیات قرآن می نوشتند و برای دفع چشم زخم بر گردن کودک می آویختند

آشنا روشنا-دوست آشنا

 

ختنه نکرده-آزمند-پول پرست-نامسلمان-پدر سوخته

دیم دیم-ساز به زبان کودکان

داریه-حلقه ای چوبی که روی آن پوست کشیده و رامشگران به همراه دیگر سازها می نوازند

رفت و روب-جارو و پارو-خانه تکانی-تمیز کردن منزل

ابوطیاره(اتوموبیل کهنه و فرسوده)

چل نکه-پارچه ای که از انواع پارچه های بریده شده سر هم دوخته شده باشد

دسته کوک-ساعتی که از محل دسته کوک می شده است

دیم کاری-کشاورزی دیم

چینی بند زدن-کاسه دوختن-به هم چسباندن تکه های ظروف شکسته

برج ریق-برج نامیمون و نامبارک

دوا قرمز-پرمنگنات

جواب کردن-به کار کسی پایان دادن-از کار اخراج کردن

دریافتی-حقوق

پخش و پلا-پراکنده-تار و مار

دست بردار نبودن-پافشاری کردن-رها نکردن

تریاکی-معتاد به تریاک

رقصیدن توی تاریکی-بی موقع یا بدون اطلاع کاری را انجام دادن

اول چلچلی(تازه به چهل سالگی رسیدن (اول بلوغ و خوشی))

خالی بند-چاخان-دروغ گو

ریسمان را طناب کردن-یک کلاغ چهل کلاغ کردن-اغراق کردن

تِر تِر-آواز بیرون آمدن فضولاتِ بیمار اسهالی

خیارک-ورم و آماسی که در کش ران و بغل پیدا شود

آینه‌ی دست(تیغ و خنجر)

 

به پیسی افتادن-دار و ندار خود را از دست دادن-فقیر و بیچاره شدن

خورد و خوراک-خوردنی-آذوقه

زبان کوچک-گوشت زبان شکل آویخته در حلق

ریز-خرد-کوچک

از غورگی مویز شدن(مقدمات کاری را فرانگرفته ادعای استادی کردن)

حاضر و غایب کردن-خواندن نام افراد برای تعیین حاضران و غایبان

اگشت توی شیر زدن و مایه گرفتن برای کسی-برای کسی نقشه کشیدن-از کسی بد گفتن

دوستی خاله خرسه-دوستی از روی نادانی که موجب زیان شود

حلال کردن-از تقصیر کسی گذشتن-طلبی را به کسی بخشیدن

از کیسه شدن(هدر شدن، ضرر کردن)

آکله فرنگی-سیفلیس

خاصه فروش-فروشنده ی جنس های مرغوب و برگزیده

دو لا پهنا-پارچه ای که عرض آن دو برابر عرض پارچه های معمولی است

پیمانکار-آن که مطابق قرارداد انجام کاری را در زمان معین به عهده می گیرد

این سفر-این بار

زهره و زنبل کسی را ترکاندن-سخت ترساندن

افت کردن(کاهش یافتن، کم شدن)

پای خود را جای پای دیگری گذاشتن-از کسی تقلید کردن

 

باک کسی نبودن-اهمیتی ندادن-اعتنایی نداشتن

زر زر-صدای گوش خراش و یکنواخت-آواز گریه ی نامطبوع بچه

آخرین تیر ترکش(آخرین تدبیر)

چاق بودن غلیان-آماده بودن غلیان

تل انبار-توده-انباشته

دلجور-همدل

حواس نداشتن-گیج و منگ بودن-حواس پرت بودن

 

خرابکاری-به هم زدن نظم-ایجاد اختلال-آلودن بستر و لباس-تروریسم

بریدن از کسی یا چیزی-دست کشیدن از چیزی-ترک کردن-قطع رابطه و دوستی

ریش کسی را در دست داشتن-از کسی نقطه ی ضعف در دست داشتن-از کسی گروی در دست داشتن

درب و داغان-خرد و متلاشی-پریشان

چمباتمه-حالت روی دو پا نشستن و زانوان را بغل کردن

پیراهن عثمان کردن-بهانه قرار دادن

چسی درکن-آدم پر مدعا

خاک به سری کردن-همبستر شدن زن با شوهر

آسمان با زمین دوختن(داشتن کمال مهارت در تیراندازی)

باد آورده-مفت و رایگان-آنچه که بدون زحمت بدست آید

ته چک-بن چک-بنجاق-بخشی از دسته چک که پس از جداکردن چک باقی می ماند

اردک‌پرانی-از عهده‌ی جنگ با کسی برنیامدن

تو تاریکی رقصیدن-بدون آگاهی کاری را کردن-بی موقع کاری را کردن

جگر پاره-فرزند-جگر گوشه

پای کسی حساب کردن-به حساب کسی گذاشتن

دق دلی-دق دل

زیر نافی-هدیه ای که برای بریدن ناف نوزاد به قابله می دهند

چادر شب-پارچه ای که رختخواب را در آن می پیچند

پنبه توی گوش کردن-غفلت داشتن-هوشیار نبودن

به باد دادن- باد دادن

 

پشت به کوه اُحد بودن-پشت گرمی داشتن

خبرچینی کردن-سخن چینی کردن-خبر از جایی به جایی بردن-جاسوسی کردن

خَنج-ناخن کشیدن بر چیزی

پاشنه نخواب-کنایه از مویی که از نیمه ی پشت بریده و سر آن رو به بالا باشد

دستِ دلبر-گران قدر-عزیز

چشم چشم را ندیدن-سخت تاریک بودن

خِفت-نوعی گره

دنیا دیده-آزموده-سرد و گرم چشیده

رای اعتماد-رایی که نمایندگان مجلس در تایید به دولتی بدهند

تو دل کسی رفتن-به کسی حمله کردن-با اعتراض به کسی پاسخ دادن

ز ِق ز ِق-گریه ی بریده بریده ی بچه

زرت-صدای باد در کردن یا شیشکی

تا-لنگه-همتا

ار زبان کسی(از قول کسی)

 

بند و بار-قید های اجتماعی-آداب زندگی

از بز حرام‌زاده‌تر-سخت‌گریز و حیله‌گر

از دست کسی در رفتن-کاری را بی‌اختیار و ناخواسته انجام دادن

اخم و تخم(ترش‌رویی، کج‌خلقی)

بند-ریسمان-طناب-رشته

دختر سعدی-دختری که بیش تر در بیرون از خانه و کم تر در خانه است

 

تک پَر-نوعی حرکت در ورزش باستانی

تنگ کسی افتادن-در مجاورت کسی قرار گرفتن

 
چینی بند زدن-کاسه دوختن-به هم چسباندن تکه های ظروف شکسته

در و تخته به هم خوردن-متناسب هم بودن-لایق هم بودن-با هم جور بودن

خشت به قالب زدن-نگا. خشت انداختن

جَغُل مغل-شکمبه-سیرابی

از سر کسی زیاد بودن-بیش از حد توانایی و ظرفیت کسی بودن

پاگیر کسی شدن-ناخواسته رنجی به کسی رسیدن

پریدن از خواب-بیدارشدن ناگهانی در اثر آوازی سخت یا خوابی آشفته

چاخان بازی-حقه بازی-چرب زبانی-دروغ بافی

آفتاب کسی به زردی رسیدن(به پایان رسیدن دوران زندگی و یا قدرت و نفوذ کسی)

رویم به دیوار-هنگام گفتن مطلب ناخوشایندی می گویند

بار آوردن-تربیت کردن-ایجاد کردن-تولید کردن-نتیجه دادن-سبب شدن

دوا قرمز-پرمنگنات

رگ خواب کسی را به دست آوردن-نقطه ضعف کسی را پیدا کردن-کسی را تابع خود کردن

چهارتا شدن چشم کسی-سخت تعجب کردن کسی-خیره ماندن از تعجب

تکه گرفتن برای کسی-کاری برای کسی فراهم کردن

پادویی کردن-فرمان برداری از استادان در مورد کارهای سرپایی-فراهم آوردن مقدمات

حاشا کردن-نگا. حاشا زدن

پای چیزی ایستادن-از چیزی دفاع کردن

زنبورک-نوعی تفنگ کوتاه یا توپی کوچک که بر جهاز شتر می گذاشتند

بپا-مواظب باش-متوجه باش

اوستا چسک-فضول و مزاحم-سرخر

دو لول-اسلحه ای بلند دارای دو خانه برای فشنگ گذاری

 

بریدن-از نفس افتادن-درمانده شدن-از حرکت باز ماندن

پا جای پای کسی گذاشتن-از کسی تقلید و پی روی کردن

آش شله‌قلمکار(بی‌نظم و قاعده)

دسته راه انداختن-دسته و جمعیت ترتیب دادن

خاک عالم-تکیه کلامی برای اظهار تعجب و شرمندگی و ناراحتی

تعارف دادن-هدیه فرستادن-پیشکش کردن

دقه-دقیقه

اُرُسی-کفش

از زورِ(از شدت، از بسیاری)

خوار و حقیر-بی اعتبار-بی ارزش-ناچیز

خاتم کاری-نشاندن استخوان در چوب برای نقش و نگار دادن

زهره ترک شدن-زهره آب شدن

دمدمی مزاج-دمدمی

پسرخاله ی دسته دیزی-خویشاوندان نزدیک

چک و چیل-لب و لوچه

دهنی کردن-آب دهان زدن به غذا یا چیزی

حساب کردن-پرداختن خرج

از نان خوردن افتادن(نان کسی آجر شدن)

دیگجوش-خوراکی مانند آش که در شب های جمعه و عید می پختند

آلاخون (و) والاخون(دربه‌در، سرگردان، آواره)

چفت-چسیده-تنگ-زنجیر در

بیا و برو-دم و دستگاه-قدرت و حشمت

از خشت افتادن-بدنیا آمدن

رو آوردن-مراجعه کردن-دست به دامن شدن-پناه جستن

جگری-به رنگ جگر

از چشم کسی دیدن(کسی را مسئول چیزی دانستن)

 

با یک دست چند هندوانه برداشتن-در آن واحد چند کار انجام دادن

از بیخ گوش کسی گذشتن-در برابر خطری قرار گرفتن و آسیب ندیدن

جوی خون راه انداختن-کشتار بسیار کردن

بِر و بِر-زُل-نگاه یکریز

ته گرفتن-سوختن غذا

 

تخم چشم-مردمک چشم

زیر ِ گوش-سخت نزدیک-دم دست

چارلا-چهار لا-چهار تو

دبه-ظرف-کوزه

راه دادن-باز کردن راه عبور-کنار رفتن از سر راه-اجازه ی ورود دادن-رضایت دادن به عمل جنسی

خواه و ناخواه-از روی میل یا اجبار

زاغ-دارای چشمان آبی رنگ

آب بردار(دوپهلو، کنایه‌آمیز)

خط خطی-درهم-خراب-متشنج-با خطوط زیاد روی آن ناخوانا شده

زرد بودن اوضاع-خراب بودن اوضاع

خفتی-نوعی گردن بند از جواهرات-شلواری مانند چاقچور ولی بدون جوراب

پاتختی-چارپایه ی کوچک کنار تختخواب-روز بعد از عروسی

دوا قرمز-پرمنگنات

دنگ کسی گرفتن-هوس نابه جا کردن برای انجام کاری-تصمیم ناگهانی برای کاری گرفتن

دماغ-حال و حوصله-رغبت-علاقه-کبر و خودپسندی-مُف-خلط بینی

چَپَل-چَپَل کسی که خود را به چیزهای ناشایست آلوده کند-نکبتی
افتادن توی هچل(گرفتار دردسر و ناراحتی شدن)

خفه کردن-آتشی را خاموش کردن-خاموش شدن موتور-با اصرار در کاری کسی را کسل کردن

از رو بردن-خجالت دادن-مقاومت حریف را در هم شکستن

آب در هاون کوفتن(کار بی‌هوده کردن)

زن ِ سفری-زن فاسد و بی عفت

تل انبار-توده-انباشته

از عزا در آوردن(به دوره‌ی عزاداری پایان دادن)
جفت و جلا-تکاپو و تلاش-دوز و کلک

جیز شدن-سوختن در زبان کودکان

زال-کسی که موهای سر و ابرو و مژه های سفید دارد

بِر و بِر-زُل-نگاه یکریز

خلاص-تمام شد-مُرد

پشه کوره-پشه ی ریز

اسباب‌چینی-دسیسه‌چینی-توطئه‌چینی

بر و بیا-رفت و آمد- دم و دستگاه

دست بالا-حداکثر

دَنگال-جادار-بسیار فراخ

خرناس کشیدن-نگا. خرناس کردن

چِخه-نگا. چِخ

حرف دو نبش-نگا. حرف پهلودار

از دور دستی برآتش داشتن-آشنایی سطحی و ناکافی با چیزی داشتن

خاک عالم-تکیه کلامی برای اظهار تعجب و شرمندگی و ناراحتی

پُر کار-فعال-با پشتکار

خوش نقش و نگار-نگا. خوش نقش

 
پا گرد-محل چرخیدن پله ها

رو گرفتن-چهره ی خود را پوشاندن

خواری و زاری-پریشان حالی

خایه-بیضه-جرات

زن بردن-همسر گرفتن مرد

جگر گوشه-فرزند

حق شناسی-سپاس گزاری

خط هوایی-راه هوایی-مسیر هواپیما

بازار گرمی کردن-تعریف کردن از کالا برای فروختن آن

پشت هم اندازی-حقه بازی-حیله گری

راست و ریس-موانع و معایب

دلخور شدن-گله مند شدن-ناراضی شدن

حاتم بخشی-گشاده دستی-سخاوتمندی

از تیپ کسی بودن

پَک و پهلو-سینه و چپ و راست آن

باج سبیل-چیزی که به ناحق به اشخاص قلدر و مقتدر باید داد

از ران خود کباب خوردن-با سختی چیزی به‌ دست آوردن

 

اُس و فُس-اصل-مایه-چهارستون بدن

تازه داماد-پسری که تازه ازدواج کرده است

خوراک-مصرف یک دوره ی معین

خواب به خواب شدن-خواب از سر پریدن-بدخواب شدن

خوش خیال-آن که به دل بد راه نمی دهد-بی خیال

زیر رکاب کشیدن کسی-کسی را مطیع و تابع ساختن

چاره ساز-خداوند

پا سوز-عاشق شیفته

دو دستی-با هر دو دست

چهار پادار-کسی که حیوانات باربر دارد و با آن ها کار می کند

دَمَغ-افسرده-ناراحت-خیت

ریش گذاشتن-نتراشیدن ریش-ریش بلند کردن
زیر دست-تابع-فرمان بردار

آدم بی‌سر و پا-متضاد آدم درست‌وحسابی

دست بده داشتن-بخشنده بودن

دماغ سوخته شدن-بور شدن-خجالت زده شدن-ناکام شدن

از مرحله پرت بودن-یکسره بی‌اطلاع بودن

دست به سینه-آماده ی فرمان-در نهایت ادب و احترام

چشم و چار-چشم-دید-بینایی

تخته گاز-با سرعت تمام راندن اتومبیل

در پوست کسی رفتن-سخت مزاحم کسی شدن-از کسی بد گفتن

زمخت گفتن-دشنام دادن-سخنان درشت گفتن

جوکی-مرتاض هندی-آدم لاغر و مردنی-آدم معتاد و مریض

خاص و خرجی-ممتاز و معمولی

خودتراش-تیغی که می توان تیغه ی آن را عوض کزد

اختر- گذری-دیدار کوتاه-سرپایی

 

از کوره در رفتن-به خشم آمدن-آتشی شدن-از جا در رفتن

آلونک‌نشین(ساکنان حواشی شهرها که در اتاقک‌های آلونک‌وار زندگی می‌کنند)

پَرپَر زدن-به سختی جان کندن-بی تابی بسیار کردن

به لج انداختن-به لجاجت انداختن

چغل خور-سخن چین

آیه آمدن-سوگند یاد کردن-به قرآن سوگند خوردن

آتشی(تندخو، زودخشم)

بار آوردن-تربیت کردن-ایجاد کردن-تولید کردن-نتیجه دادن-سبب شدن

زهره کردن-بسیار ترساندن

خرناس کشیدن-نگا. خرناس کردن

افسارسرخود(خود‌رای، افسارگسیخته)

 
ازرق شامی(اخمو، ترشرو)

چیله-هیرم-خاشاک

دون پاشیدن-دانه دادن به پرندگان-در باغ سبز نشان دادن-وعده دادن

دل کسی را زدن-سیر شدن از چیزی-بی میل و رغبت شدن نسبت به چیزی یا کسی

با خدا-خداشناس-مومن

دَم کشیدن-رسیدن و پختن چای-برنج و مانند آن ها

روی خود کشیدن-رو کشیدن

توپ علی گلابی زدن-بلوف زدن-بی پول سر قمار نشستن

دهان کسی چاییدن-آرزوی محال داشتن-از عهده ی چیزی بر نیامدن

تشریک مساعی-با کسی همکاری کردن

خاصه-خان لقب آرایشگر شاهان قاجار

تُخس-ناقلا-شیطان-شرور

دست کسی را بند کردن-به کاری گماشتن

خدا به رد-در پناه خدا

دار و دسته راه انداختن-برانگیختن یاران و طرفداران-ترتیب دادن گروه هواداران

پَر دادن-دل و جرات دادن-مفت و مسلم از دست دادن

پِرک-بوی ترشیدگی-بوی ماندگی

از کوره در رفتن-به خشم آمدن-آتشی شدن-از جا در رفتن

چشمه آمدن-گوشه ای از مهارت خود را نشان دادن
دل کسی خون بودن-سخت رنجیده بودن-بسیار اندوهناک بودن
خود را شناختن-به حد بلوغ رسیدن

تب خال-جوشی که از شدت تب دور لب پدید آید

خاک به سر شدن-مصیبت زده شدن-داغ دیدن-از فدر و اعتبار افتادن

دل پیچه-دل درد-فشار آمدن به معده و روده بر اثر بیماری های گوارشی

حُباب-سرپوشی که بر چیزی بگذارند

حَب-قرص

خواب به سر شدن-نگا. خواب به خواب شدن

دست بالا کردن-پیش قدم شدن-آستین بالا زدن

حلال واری-نگا. خلال وار

جار و جنجال-داد و فریاد-نزاع و کشمکش

تخت پایی-صاف بودن کف پا

دنگ دنگ-صدای برخورد دو چیز سخت به هم

تلنگ در رفتن-باد صدادار در کردن-کنایه از ضعیف و ناتوان شدن

چار میخ کشیدن-سخت اذیت و آزار کردن

آمد(فرخندگی، خوش‌قدمی)

چندر-رگ و ریشه ی گوشت

آغا‌پنبه(زن بسیار سفیدرو، عروسک پنبه‌ای)

پیله کردن به کسی-با مزاحمت اصرار و پافشاری کردن به کسی-پاپی کسی شدن

دندان تیز کردن-طمع کردن

زیر بته عمل آمدن-بی پدر و مادر بودن-بی فرهنگ بودن

پیر پاتال-فرتوت-کهن سال

با کسی تلیت شب جمعه خوردن-با کسی هم منفعت نبودن

ختم شدن-پایان گرفتن

رنگ-حیله-نقشه-تدبیر

تکیه کلام-آن چه که در موضوع اثری ندارد ولی پی در پی تکرار کنند

بُل-چیز مفت-موقع مناسب-بهانه

اشتباه لپی-اشتباه لفظی

چرند گفتن-نگا. چرند بافتن

راستکی-واقعی
انگار نه انگار(موضوع را نادیده بگیر!، گویی وجود نداشت)

بزن بهادر-اهل دعوا و مرافعه-قلچماق-پر زور

افطاری-خوراکی که برای گشودن روزه می‌پزند

رودربایستی-ملاحظه-مراعات-شرم و حیا

چلو چو انداز-شایعه پخش کن

جوز علی-نامی با تحقیر برای صدا زدن کسی

جا در جا-فورن-جا به جا

 
بند-ریسمان-طناب-رشته

آستین بر چشم گذاشتن-پنهان گریستن

بیخ ریش کسی بستن-به زور دادن-تحمیل کردن
پرند-حرف بی هوده

چراغ پا-حالتی که اسب دو دست خود را بلند کند و راست بایستد

بی فکر-لاابالی-بی قید

ته گیلاس-نوشیدنی کمی که ته گیلاس مانده است

پاشنه ترکیده-بی سر و پا-آدم پست
خشتک پاره کردن-قیامت به پا کردن-داد و بی داد کردن-رسوا کردن-شدت عمل نشان دادن

روی حرف کسی حرف نزدن-با حرف کسی مخالفت نکردن

دست پایین را گرفتن-کم ارزش و ناتوان فرض کردن

خوش خوشان کسی شدن-بسیار لذت بردن

جل و پلاس خود را پهن کردن-در جایی اقامت کردن

آی زکی(در مقام ریشخند و تحقیر گفته می‌شود)

اختر شمردن(شب‌بیداری)

دل-معده

دل کسی آمدن-دل آمدن

ادب کردن(با تنبیه آموختن، آدم کردن)

اسباب‌چینی(دسیسه‌چینی، توطئه‌چینی)

دست و پا گیر-مزاحم-مانع از کاری

بی در و پیکر-ولنگ و واز-بی حساب و کتاب-بی نظم و قاعده

دریا زدگی-حالت تهوع در اثر حرکت کشتی

دایی قزی-دختر دایی

 

پست خوردن کسی-با کسی رو به رو شدن

پا گشا-نخستین دعوت خویشاوندان از عروس و داماد

ریش گذاشتن-نتراشیدن ریش-ریش بلند کردن

چشم چران-کسی که چشمش به دنبال زیبارویان باشد
چشم گود شدن-لاغر شدن

حساب ماست بندان یزد-حساب ساختگی

تل انبار-توده-انباشته

زود باش !-شتاب کن! عجله کن!

اختر در پیراهن کردن(بی قرار کردن)

دل توی دل نبودن-بی تاب و بی قرار بودن

حمله ور شدن-یورش بردن
 

دست کم گرفتن-کم بها دادن-اهمیت ندادن-حقیر شمردن

پابوسی-زیارت

 

چانه شل-دهن لغ-کسی که حرف در دهانش بند نمی شود

تاشو-آن چه روی هم تا و جمع شود

ریپال کسی را در آوردن-پدر کسی را در آوردن

باطله-چیزی که ارزش خود را از دست داده است

آفتاب کسی به زردی رسیدن(به پایان رسیدن دوران زندگی و یا قدرت و نفوذ کسی)

از خر افتادن-نابود شدن-مردن

از زیر سنگ در آوردن(چیزی را هر چند نایاب و تهیه‌اش دشوار باشد به دست آوردن)

حق و حساب دادن-رشوه دادن-آجیل دادن

چرندیات-سخنان بی هوده و مزخرف

از بن ناخن-ذخیره-بندگی-اطاعت

پادو-شاگرد دکان-کسی که کارهای سرپایی را انجام می دهد

رگ بسمل کسی خاریدن-در معرض خطر و مرگ قرار گرفتن

دسته کوک-ساعتی که از محل دسته کوک می شده است

بنا کردن-شروع کردن

جاجا-آوازی که با آن مرغ را به لانه اش می رانند

در باغ سبز نشان دادن-وعده های فریبنده دادن-امید واهی برای کسی ایجاد کردن

 

بد جنس-بد ذات-بد نهاد-فرومایه

از کیسه‌ی خلیفه بخشیدن-از دارایی دیگران بخشیدن

ایراد بنی‌اسرائیلی-بهانه‎های بی‌خود و بی‌جهت

چس ناله-آن و ناله ی ساختگی برای جلب توجه

بُل-چیز مفت-موقع مناسب-بهانه

دیدن چیزی از چشم کسی-از او دانستن-به حساب او گذاشتن

آغا‌پنبه(زن بسیار سفیدرو، عروسک پنبه‌ای)

بد زبان- بد دهن

این کلاه آن کلاه کردن(قرضی را با قرض دیگری پرداختن، از ریش برداشتن روی سبیل گذاشتن، کلاه تقی را سر نقی گذاشتن)

حاشیه دار-کناره دار

پوز زدن-دهان زدن

دست انداز-ناهمواری راه و جاده

تو دهن کسی زدن-با سخنی درشت به کسی پاسخ دادن

بازارچه-گذرگاه سرپوشیده با چند مغازه و دکان

بد مست-کسی که هنگام مستی هرزه گویی کند و عربده بکشد

بد خلق-کسی که مدام عصبانی است و غر می زند

تغ تغ-صدای برخورد دو چیز به هم
تاج گل به سر کسی زدن-کار نیکی در حق کسی کردن
بادکش کردن-بیرون کشیدن خون بوسیله ی بادکش

این و آن را دیدن-برای انجام کاری از همه کمک گرفتن

 

خودخوری-حالت خودخور

پِر پِری-سخت نازک و باریک و تنگ

خرابی بار آوردن-بی آبرویی بار آوردن-کاری کردن که نتیجه ی بد بدهد

با هم کنار آمدن-با هم ساختن

دود چیزی تو چشم کسی رفتن-سودش به کسی و زیانش به دیگری زسیدن

البرز-بلندقامت-دلیر

تازه به دوران رسیده-نو کیسه-کسی که تازه به ثروت یا به جایی رسیده است

زار زار گریه کردن-سخت گریه کردن

از چیزی گلی چیدن-از چیزی بهره بردن

دریافت-گرفتن-ادراک

آب مریم-شیره‌ی انگور-عصمت و طهارت

چرکمرده-نگا. چرکمُرد

آهوی شیرافکن(چشم محبوب)

دلداری دادن-تسلی دادن

چینی بند-چینی بند زن

توی کوک کسی یا چیزی رفتن-کسی یا چیزی را زیر نظر داشتن- توی نخ چیزی رفتن

زیر زبان کشی-با زرنگی از کسی حرف بیرون کشیدن-زیر پا کشی

آدم بی‌معنی(آدم بی‌خود)

حرف گوش کردن-حرف شنوی داشتن

ریزه کار-باریک بین-دقیق-زیرک

بغداد آباد-شکم سیر

بغل گرفتن-در آغوش گرفتن

دق-غصه و ناراحتی-نوعی بیماری روحی که بیمار را رنجور می کند و از بین می برد
گذری(دیدار کوتاه، سرپایی)

پرت شدن حواس-از موضوع دور افتادن

خوش پنجه-آن که آلات موسیقی را نیکو می نوازد

پیش فنگ-جلوی رو قراردادن تفنگ به طور عمودی
بازی در آوردن-بهانه آوردن-دبه در آوردن

آبِ جو(ب)(مال دنیا، هرچیز فراوان و بی‌ارزش)

جسته دوزی-نوعی دوختن

دروغ به هم بافتن-سر هم کردن-از خود درآوردن

چم کسی را گرفتن-دل کسی را به دست آوردن

جاجا-آوازی که با آن مرغ را به لانه اش می رانند

پیش قسط-پرداختِ پیش از آغاز قسط بندی
آفتابه‌آب‌کن(پست ترین نوکر)

پا پیچ کسی شدن-با کسی در آویختن-به کسی سماجت کردن

دبه در آوردن-جر زدن-از قول خود سر باز زدن-اظهار پشیمانی کردن پس از عقد قرارداد

آفتاب کسی به زردی رسیدن-به پایان رسیدن دوران زندگی و یا قدرت و نفوذ کسی

به رخ کشیدن-به چشم آوردن-یادآوری کردن
ته بندی-خوراک کمی که پیش از غذای اصلی می خورند

دم حجله کشتن گربه-زهر چشم گرفتن برای نخستین بار

دندان شکن-قاطع-محکم

اشتباه لپی(اشتباه لفظی)

از بن دندان(از ته دل، با میل و رغبت)

خزانه کردن-نشاء و قلمه ی درختی را در زمین کاشتن تا پس از سبز شدن در جای دیگر بنشانند

تیپ زدن-شیک و پیک کردن-خود را آراستن

چاک دادن-شکافتن-پاره کردن

خوش انصاف-با انصاف-منصف

بر و بیا-رفت و آمد- دم و دستگاه

دلخور بودن-گله مند بودن-ناراضی بودن

چای قندپهلو-نگا. چای دیشلمه
از پشت خنجر زدن-به نامردی به کسی آسیب رساندن یا او را از پای در آوردن

تو روی کسی چیزی گفتن-رو در روی کسی چیزی گفتن

پیه گرگ مالیدن بر کسی-کسی را از چشم دیگران انداختن

 
چل ستون-شبستان مسجد
بادکش کردن-بیرون کشیدن خون بوسیله ی بادکش

دایر کردن-بر پا کردن-رواج دادن-آباد کردن

ریق رحمت را سر کشیدن-ریغ رحمت را سر کشیدن

دو به دو-دو تا دو تا
آشوب شدن دل(دچار تهوع شدن)

خوش آب و رنگ-سرخ و سفید چهره-زیبا و ملیح

چُل کلید-جام درویشان

خدانگهداری کردن-خداحافظی کردن

پرنده پر نزدن در جایی-جایی دور افتاده و خلوت بودن
از هفت دولت آزاد بودن(شاد و آزاد بدون نگرانی از قضاوت دیگران زندگی کردن)

رفوزه-رد شده در امتحان-مردود

بی سر و سامان-مفلس-محتاج-آشفته-درهم ریخته-پریشان

پارو-زن پیر

زدن به صحرای کربلا-مطلبی را به صورت اشاره و کنایه گفتن-روال سخن را به موضوع خاصی برگرداندن

حِکِه ای-مردم آزار-کرمکی-ناراحت

 

تو پوزی-تو دهنی

خر گردن-گردن کلفت-بی عار

پایگیر کسی شدن-زیان یا جرمی به کسی افتادن

از کسی کشیدن-از کسی رنج کشیدن

تعریفی-قابل توجه-عالی

دسته راه انداختن-دسته و جمعیت ترتیب دادن
چاق کردن-سر حال آوردن-درمان کردن

تاب خوردن-بازی کردن با تاب-پیچ و خم برداشتن

بیسار-فلان

بند کردن-محکم کردن

آب چشم گرفتن-ترسانیدن-به گریه انداختن

خوش خوراک-نگا. خوش خور
دست برداشتن-صرف نظر کردن-چشم پوشی کردن-به حال خود رها کردن

پر پر کردن-نزدیک شدن بلا

از پا درآمدن-افتادن-سخت خسته و درمانده شدن

بَرج-خرج های خارج از خانه

راهی کردن-روانه کردن-فرستادن

آتش به مال خود زدن-کالایی را بسیار ارزان فروختن

حال آوردن-به هوش آوردن-از ناراحتی بیرون آوردن-کتک زدن

درب و داغان-خرد و متلاشی-پریشان

پایین تنه-از کمر به پایین-قسمت پایین لباس-کنایه از آلت تناسلی

اجاق کسی کور بودن(نازا بودن، بی فرزند بودن)

از زور پسی(از روی ناچاری، اجبارن)

زیر و زبر گذاشتن-حرکت گذاشتن برای حروف-اِعراب

الانه-همین حالا-هم اکنون

از منبر پایین آمدن(از پرچانگی دست برداشتن، سخن را به پایان آوردن)

دور و بر-اطراف-پیرامون

زبان کوچکه-زبان کوچک

زلم زیمبو-لوازم بی مصرف و بی ارزش

ریشو-دارای ریش بلند

به راه انداختن-راه انداختن-به کار انداختن

پلکیدن-در جایی رفت و آمد کردن-آهسته و آرام رفتن-ول گشتن

بیگاری-کار اجباری و بی مزد

تریج-آن جاکه آستر درونی جامه با رویه ی آن به هم می پیوندد

از تو به‌خیر و از ما به‌سلامت-ما را از این پس با یکدیگر کاری نیست

دک و پوز-دهان و لب و دندان

ترتیب کسی را دادن-کسی را تنبیه کردن-به حساب کسی رسیدن

 

خاله خوانده-زنی که با همه طرح دوستی می ریزد

چار سر-حرف مفت-متلک

چای کاری-کشت و زرع چای

آدم ثانی-حضرت نوح

راحت باش-خطابی به سربازان به هنگام آموزش نظامی برای اندکی استراحت

دست به ریش گرفتن-ضمانت و تعهد دادن

خواهر و مادر گفتن-دشنام خواهر و مادر به کسی دادن

زغنبود-کوفت-زهرمار-خفه شو!

چینه چینه خوردن-ریزه خواری کردن

خیابان گردی-بی کاری-ولگردی

زیر دم سستی-انحراف اخلاقی

بی پرده-رک و صریح-آشکار

خان خانی-پر هرج و مرج-ملوک الطوایفی

با دست و پا-آدم زرنگ

چرک-کثیف

زندگی سگی-زندگی سخت و جان فرسا

تن خواه گردان-پول نقدی که در موقع لزوم خرج هرینه های فوری می شود

خوب کاشتن-از عهده ی کاری خوب برآمدن

دلجور-همدل

تعارف آب حمامی-تعارفی که خرج و مایه ای ندارد

خر غلت زدن-مانند خر بر خاک غلتیدن

پادرازی-نوعی شیرینی به اندازه ی کف پا

زدن خود به آن راه-خود را به نادانی

تب و تاب-سوز و گداز

درویش کردن چشم ها-نادیده انگاشتن-نگاه نکردن

جیره خوار-کسی که از جایی یا کسی جیره و مزد دریافت می کند-مامور

دل کسی برای چیزی لک زدن-بسیار آرزومند چیزی بودن-سخت در حسرت چیزی بودن

دل آمدن-به چیزی تن در دادن

بالا آمدن گندکاری-برملا شدن افتضاح پنهان شده

اجاق(دودمان)
حرف شنو-سر به را-مطیع
تازه نفس-دارای نیروی مصرف نشده

بنا-قرار

باهاس-باید-بایست

تو دار-راز نگهدار

رنجیده شدن-آزرده خاطر شدن-آزرده دل شدن

دماغ سوخته شدن-بور شدن-خجالت زده شدن-ناکام شدن

جان کسی را به لب آوردن-سخت آزار دادن-به کسی انتظار دراز دادن

از دهان گنده‌تر حرف زدن(گفتن مطالبی که در حد گوینده نیست)

چشم و چراغ-شخص مورد علاقه-محبوب

تلکه بند شدن- تلکه کردن

در آش رشته گوشت دیدن-چیزی غیرمنتظره و دور از انتظار دیدن

پا در هوا بودن-نامعلوم بودن تکلیف

آفتاب گرفتن-زیر آفتاب خوابیدن

 
خام طمع-پر طمع و حریص-پر توقع

خبر کسی یا چیزی را آوردن-مرگ و نابودی کسی یا چیزی را اعلام کردن-مردن-نابودی

خاله وارسی-فضولی-تحقیق بی مورد

دیوان کردن-انتقام گرفتن-قصاص گرفتن

بی ریخت کردن-کتک زدن

 

آبشان از یک جوی نرفتن-همداستان شدنشان ممکن نبودن-با هم نساختن

افتادن بچه-سقط شدن جنین

چیزی شدن-اهمیت و اعتباری پیدا کردن-به جایی رسیدن

زار زدن لباس به تن-ناجور و نامناسب بودن لباس

زنانه-ویژه ی زنان

رو دست بالا آمدن-رقابت کردن-پیشی گرفتن

برادر تنی-برادر حقیقی

چرت کسی را پاره کردن-ناگهان کسی را از خواب بیدار کردن

 

آب از گلو پایین نرفتن(غصه و ناراحتی شدید داشتن)

بدک-نه چندان بد

در پسی ماندن-عقب ماندن-موفق نشدن

خوار و ذلیل-نگا. خوار و خفیف

دست نگاه داشتن-توقف کردن در انجام کار-معطل شدن و منتظر ماندن

پا دری-فرشی که پای در می اندازند-سنگی که کنار در می گذارند تا باد در را حرکت ندهد

تنگ دل کسی نشستن-بسیار نزدیک کسی نشستن-از کسی جدا نشدن

تو سی خودت، من سی خودم-از تو به خیر و از ما به سلامت

دست به نقد-بی درنگ-زود-فورن

دارایی-ثروت-وزارت خانه ای که امور مالی کشور در آن رسیدگی و برنامه ریزی می شود

زود رنجی-نازک دلی-حساسیت

خشک شدن شیر کسی-به کسی که زیاد حرص می خورد و جوش می زند می گویند

در هچل انداختن-به درد سر انداختن-به مخمصه انداختن

دود ِ نازک-دود سیگار و قلیان و چپق

دندان شکن-قاطع-محکم

چسی مالیات داره-به کسی می گویند که قمپز در می کند

 
پیسی-بد رفتاری-آزار

دسته-جمعیت سینه زن

پر و پا داشتن-پایه و اساس داشتن

رنگ-حیله-نقشه-تدبیر

دو دوزه بازی-دو رویی-کلک زنی

جان کُرد کردن-سخت گیری کردن-مقاومت کردن

چپاندن-چیزی را به زور و فشار در چیز دیگری جا دادن-تپاندن

تنابنده-انسان-آدم-ضعیف ترین بنده ی خدا

دل فرو ریختن-سخت وحشت کردن-بسیار ترسیدن

چغاله بادام-بادام نارس

چمچاره-در پاسخ به پرسش احمقانه می دهند

آمد کردن(رخ‌دادن واقعه‌ای خجسته)

ریق افتادن-ریغ افتادن

از چیزی گلی چیدن-از چیزی بهره بردن

 

حاتم بخشی-گشاده دستی-سخاوتمندی

ریسه کردن-ردیف کردن-قطار کردن-پشت سر هم قرار دادن

بد زبان- بد دهن

 

آوردن-باعث شدن-ایجاد کردن

اوا خواهر-مرد زن‌نما-مردی که علائق زنانه دارد

ریختن مو-سخت وحشت کردن

دماغ سوخته-خجالت زده-شکست خورده

تخمی-به درد نخور-بی مصرف

اجاق‌کور(نازا، بی فرزند)

آواز دهل(چیزی که تنها سخن‌گفتن درباره‌ی آن جالب است، نه خودش = چیزی که از آن سخن زیاد می‌گویند اما واقعیت آنچنانی ندارد)

چیل-آدم بد بیار

خروجی-جای بیرون رفتن-مالیاتی که هنگام خارج شدن از کشور به دولت می پردازند

خفه خون-خفقان

دست به ریش گرفتن-ضمانت و تعهد دادن

انسان بودن(شریف و درست بودن)

دولاب-گنجه-کمد-قفسه

آب نمک زدن-با شیرین زبانی گفتن
رومیزی-منسوب به میز