مطالب عمومی سری اول

شادی و جشن، به چه بهانه ای؟

طلاق دیگه واژه خیلی غریبی واسه ایرانیا نیس.
دیگه سنتایی چون با لباس سفید به خونه بخت رفتن و با لباس سفید از اون خارج شدن، محلی از اعراب، دست کم در کلان شهرهایی چون تهران نداره. بر اون نیستیم که از خوب و بدهای طلاق سخن بگیم یا آمار و ارقام بدیم و از اون بگذریم. برآنیم از جشنی سخن بگیم که تازگیا در میان مردم سرزمین ما هم در حال رواجه یا بهتره بگیم رواج پیدا کرده.

طلاق پارتی یا همون جشن طلاق، اون معزلیه که به جون تفکرهامان افتاده و واسه اون هزینه های خیلی زیادی رو هم صرف می کنیم.
جای تاسف زیادی هست وقتی که این جشن رو در میان بقیه کشورها جستجو می کنیم ، نمی یابیمش . این جشن که این روزا  دامن فکرا جامعه ما رو گرفته و از اون به جشن نوکیسها یاد می شه، بیشتر از اون که به مقابله با شادی و سرور بپردازه، به اندیشه های ناسالم امروز ما برمیگرده.

علی احمد پناهی، روانشناس بالینی و دکترای اخلاق و تربیت، درباره شادی کاذبی که دلیل مثل این جشنا می شه، میگه: «اگه این افراد حاضر شن پس از طلاق، تست افسردگی بدن ، مشخص می شه که بیشترشون افسردگی شدید دارن.» پناهی اضافه می کنه: «اونا واسه اینکه میخوان نهیب و طعنه وجدانشان رو آروم کنن دست به این شادیای تصنعی و کاذب میزنن.»

حتی اگه با دکتر پناهی صددرصد هم موافق نباشیم و در دسته آدمایی باشیم که با غم و درد از پایه مخالف باشیم، دست کم به عنوان یه آدم نرمال، شادی رو، اونم در این برهه حساس و اونم شادی کاذب و نمایشی رو هم نمی تونیم قبول کنیم .

ایشون هم اینکه میگه: «این اتفاقات در بین خونواده های اعیانی و اشرافی جامعه اتفاق می افته که کلاً جهان بینی و نگاهشون به زندگی مادیه و به دنبال لذت جوییای آنی هستن.» و ادامه میده «در بین این خونواده ها قبح طلاق ریخته و ازدواج رو مثل یه خرید و فروش می بینن، مثل ماشینی که یه روز می خرن و روز بعد اونو میفروشن.»

مجید ابهری، دکترای رفتار شناسی هم عقیده داره که «تو یه تحقیق ساده میشه به این موضوع رسید که عموم این افراد، افراد نوکیسه و تازه به دوران رسیدی هستن که به هر وسیله ای تلاش می کنن تا خود رو با بقیه متفاوت نشون بدن و اونا ۱۰۰ درصد با ناهنجاریای روانی درگیرن.»

این جشن و پایکوبی جانشین دیگری نمی تونه داشته باشه؟ ادعای انسانیت ایرونی در همین اندازه خلاصه می شه؟ فردی که روزی انتخاب اول زندگی همسرش بوده، جدایی از اون این همه بوق و کرنا داره؟ تالار گرفتن و کیک خریدن هم داره؟ و هزاران هزار سئوال دیگری که می تونه به  ذهن هر مخاطبی با هر فرهنگ، سطح تحصیل، مذهب و یا طبقه اجتماعی خطور کنه.

 

گزارش خبرگزاریای غیر ایرونی

خبرگزاری رویترز (Reuters) درنوشته ای با عنوان “افزایش طلاق در ایران؛ تغییر موقعیت زنان” می نویسه: «ازدواج در ایران یکی از مهمترین مسائل کشوره که خونواده ها براش هزینه های بسیاری پرداخت می کنن و بعضی وقتا میلیون‌ها دلار واسه یه جشن اختصاص میدن؛ اما بعضی زوج‌ها روش دیگری رو در پیش گرفته‌ان و جشن دیگری رو به نام “پارتی طلاق” رواج داده‌ان.»

رویترز درباره درخشش این خبر در شبکه های اجتماعی اینجور میگه:

این مقاله را هم بخوانید :   بوستان گفتگو ؛ یک پارک‌آموزشی و بهشتی برای دوستداران گل و گیاه

«بعضی صفحات ایرونی در شبکه‌های مجازی و وبلاگ‌ها تازگیا از برگزاری پارتی‌ها و مهمانی‌های پر زرق و برقی خبر داده‌ان که زوج‌های میزبان در اون مجالس ضمن پذیرایی از مهمانان خود با کیک و شیرینی، از همدیگه جدا می‌شن و طلاق می‌گیرند.»

راهکارهای غیر اجباری 

پول زیادی داریم و نمی دونیم با اون چه کنیم؟ نیاز به جلسات روان درمانی psychotherapy داریم یا هنوزم فکر می کنیم فقط دیوانه ها در اینجور جلساتی شرکت می کنن؟ مناطقی از سرزمین مون هست که ندیده باشیم؟ در کشورهایی دیگه چیجوری؟ میدونیم که در نقاط محرومی از سرزمین مون امکانات ابتدایی درمانی وجود نداره؟ میدونیم هزینه های درمان دارویی بیماران خاص که در وقتی بیمه هم به اونا تعلق نمی گیره، چقدره؟ تا حالا لذت داشتن دادن چیزی نو رو در چشمون کودکی خیابانی تجربه کردیم؟

ما انسانیم؟

در سالای گذشته بحثی به نام کارپیدیم Carpe diem  نه فقط در ایران بلکه در کل جهان مطرح شده که به معنی خوش باشی و خوش زیستی در لحظه س. این معنی گرفته شده از اشعار خیام، شاعر پارسی زبانه و بی رابطه هم با مکتبی فلسفی به نام اپیکوریان (برگرفته از نام اپیکور، فیلسوف یونانیEpicurus) نیس.
این مکاتب فکری بر اون باورند که باید از درد دور موند و به شادی پرداخت. بدیش اینه این مفاهیم درک به طور کامل درستی نشده ان و در ده های گذشته در میان ایرانیان و خصوصا جوانان راه پیدا کرده.

اما بیشتر بنظر میاد که اینجور جشنی واسه شادباشی درنظر گرفته نشده باشه، بلکه بیشتر واسه یه جور انتقام جویی نمایشی باشه. در غیراین صورت اگه به دنبال خوشحال باشیم، حالا خوبیش اینه و خصوصا در میان اقشار مرفه جامعه به اندازه کافی راه های خوش بودن هست.
پس همونجوریکه از نظر علمی هم در اول این نوشته به اون پرداخت شد، دلیل اصلی اینجور جشنای باشکوهی، جنبه های روانی داره که اگه جلوی اون به موقع گرفته نشه، مثل اعمال جراحی پلاستیک به یه اپیدمی غیرقابل کنترل بدل می شه.

اما نکته اینجاس که با زور و زور قادر به کنترل این جریان تازه به راه افتاده هستیم؟ یا اینکه بهتره اونو ریشه ای و یا حتی با تغییر بعضی از قوانین حاکم بر زندگی زناشویی تغییر بدیم؟ در خیلی از موارد این مهمانیا به وسیله زنها گرفته می شه و می گن که جشن، جشن آزادی ماست. آزادی از چه؟ از تنها نرفتن به یه سفر کاری یا تفریحی شاید … پس نمیشه تموم بار این اندیشه اشتباه رو به دوش برگزارکنندگان این جشنا انداخت و درنظر داشت که زندگی مدرن، نیازمند بسترسازیای از نوع خود هم هست.
با تموم اینا هیچوقت و هیچ وقت از این دلایل نمیشه به عنوان توجیهی واسه اینجور ناهنجاری یاد کرد اما میشه اونو موثر دونست.

شاید بهتر باشه تلاش کنیم  تا  راه های بهتری رو واسه خوشی هامون پیدا کنیم.
به امید روزی که خوش باشی هامون به کارایی مثل تقبل نگهداری از فرزندان بی سرپرست که در خیلی از کشورای پیشرفته دنیا رواج داره، برسه.

تصاویری از کیکای این جشن رو ببینیم

و بازم تصاویری از کیکای جشن طلاق