مطالب عمومی سری اول

زندگی حیوانی: سرگذشت دردناک جوان اهل کره شمالی پس از بارها ناکامی در فرار از کشور

اسکات کیم، اهل کره شمالی، اولین بار در سن ۱۷ سالگی و در سال ۲۰۰۱ از کشور فرار کرد.
در اون دوران، اون و مادرش تنها می خواستن از مرز چین عبور کنن تا بتونن طعم غذای تازه و گرم رو بچشند. ایشون که در طول دوران مرگبار خشکسالی و قحطی در کره شمالی در اواخر دهه ۹۰ بزرگ شده بود، قسمت بزرگی از دوران کودکی خود رو در گرسنگی و سختی به وجود اومده به وسیله اون گذراند. امروز اما کیم صاحب یه شرکت تجاری قطعات راه آهن و اتومبیل در کره جنوبیه.

ایشون هم اینکه مشغول نوشتن خاطرات خود به زبون انگلیسی بوده و هدف اون از این کار اینه که تجربیات تلخ خود از زندگی در کره شمالی و تلاش هاش واسه فرار از اونجا رو به کمک یه سازمان غیرانتفاعی فعال در بخش مهاجران و آوارگان اهل کره شمالی و یاد دادن زبون انگلیسی به اونا، به رشته تحریر درآورد. سرگذشت اون درزمان ۶ سال فرار از کشورش به چین و بعد برگردونده شدن به کشور خود اما بسیار ترسناک و آزار دهنده س تا این که در آخر ایشون تونست خود رو به سئول برسونه. بیشتر کسایی که از کره شمالی فرار می کنن از مرز شمالی این کشور با چین و از راه رودخانه های «تومن» یا «یالو» خود رو به خارج از مرزهای کره می رسونن.

بعد اونا باید با کمک قاچاقچیان آدم از سرزمین بزرگ و طولانی چین گذشته و خود رو به مناطق جنوبی اون که با لائوس یا ویتنام هم مرزه برسانند. از اون جا خود رو به کامبوج یا تایلند رسونده و واسه درخواست کمک به سفارت کره جنوبی در این دو کشور می رن. این سفر طولانی و بسیار خطرناک در حدود ۵٫۰۰۰ دلار هزینه داره که قسمت بزرگی از اون باید به قاچاقچیانی پرداخت می شه که فرار رو طراحی می کنن. پرداخت ۵٫۰۰۰ دلار و رسوندن خود به کره جنوبی و آمریکا چیزی بود که کیم و مادرش اصلا توان انجام اونو نداشتن. به جای این کار، این دو به عنوان مهاجرانی بدون هویت و مدارک به عنوان کارگر مزرعه در چین مشغول به کار شدن.

اما یه سال پس از فرار از کره شمالی، همسایه کیم اونا رو به پلیس لو داد که در آخر باعث برگردونده شدن کیم و مادرش به کره شمالی شد.
کیم به یه بازداشتگاه منتقل شد؛ جایی که در اون جا مقامات واسه محل فرستادن شدن فراریای دستگیر شده اراده کردن می کردن. کیم در مصاحبه ای در این مورد اینجور گفته:” وقتی که به محل نگهداری فراریا در کره شمالی رسیدیم، همه حقوقمون به عنوان آدم رو از دست دادیم. در واقع مانند حیوان با ما رفتار می شد.
واسه رفتن از جایی به جای دیگه باید روی زمین می خزیدیم”. کیم همراه با ۲۰ فراری دیگه تو یه سلول قرار گرفتن که تنها یه دستشویی در گوشه اون وجود داشته و هیچ فضایی واسه دراز کشیدن نبود. روز و شب این زندانیان روی زمین نشسته بودن.

کیم میگه:” این مجازات ما بود چون گناهکار بودیم. نمیدونم به چه دلیل گناهکار شناخته می شدیم”. وقتی که به اون و دیگه زندانیان گفته شد که به سمت مرکز نگهبانی به راه بیفته، اونا مجبور بودن روی دست و پاشون بخزند تا خود رو به اونجا برسانند. نگهبانان هم در این مدت با شلاق یا چوب یا هر چیز دیگری اونا رو کتک می زدن. حالا حدود ۱۰۰٫۰۰۰ مرد و زن اهل کره شمالی یا حتی بیشتر در بازداشتگاهای موقتی، زندانای سیاسی یا کمپای کار اجباری هستن که در اون جا شدیدا کار کرده، شکنجه شده و یا گرسنگی میکشن. توضیحات کیم در مورد فرارهای ناتموم خود از کره شمالی وقتی رسانه ای شده که دونالد ترامپ و کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی در سنگاپور با هم دیدار کرده و توافقاتی بین این دو انجام شده.

هر چند یکی از مراکز بزرگ بازپروری و آموزش دوباره کره شمالی در منطقه چونگوری، در نزدیکی شهر محل تولد کیم، موسان، قرار داره اما ایشون در آخر به یه مرکز مشابه در جنوب کشور فرستاده شد.از اونجایی که در اون زمان کسی کیم رو نمی شناخت و خدمات اینترنت و تلفن هم نبود، اون تونست در مورد سن خود دروغ بگه. ایشون به مقامات بازداشتگاه گفت که تنها ۱۵ سال سن داشته و در چین به دنبال پیدا کردن مادر خود بوده.
اینجوری به جای این که ایشون رو به یکی از اردوگاهای کار اجباری یا زندانای سیاسی مخوف کشور بفرستن، مقامات اونو به یه مرکز پزشکی مخصوص کودکان یتیم فرستادند.

مدت کوتاهی پس از رسیدن به اونجا، کیم فرار کرده و دوباره به چین برگشت؛ جایی که تونست به عنوان کارگر مزرعه در شهر هلونگ در شمال شرقی چین مشغول به کار شه.
کیم در مورد تجربیات دومین فرار خود به چین اینجور میگه:” هر روز می کاشتم کشاورزی می کردم، در کوه ها راه می رفتم. ذرت، حبوبات، سیب زمینی. زندگی بهتر بود چون گرسنگی نمی کشیدم. می تونستم غذا بخورم و هر وعده غذایی منو سیر می کرد.
غذای کافی برام وجود داشت… وقتی که از کره شمالی فرار کردم داشتم از گرسنگی می مردم”.

این مقاله را هم بخوانید :   عامل اعصاب «نوویچوک» چیست و چرا تا به این حد خطرناک است؟

کیم بار دوم وقتی دستگیر شد که در تلاش واسه پیدا کردن مادرش با یکی از دوستانش در چین ملاقات داشت. دوباره یکی از همسایگان اونو به پلیس لو داده بود. بار دوم که کیم به کره شمالی برگردونده شد مانند دفعه اول خوش شانس نبود. از اون جا کیم به یه اردوگاه کار اجباری فرستاده شد که در اون ایشون واسه چند ماه متوالی مجبور بود در مناطق کوهستانی درخت قطع کنه.
یه روز که کیم فهمید تموم زندانیان همراه اون در بالای کوه مشغول بریدن درخت بوده و اون تنها پایین کوه باقیمونده س، دوباره تصمیم به فرار گرفت. ایشون به سرعت از اون منطقه فرار کرد تا قطاری رو پیدا کرد که می تونست اونو به شمال و به مرز چین ببره.

بعد از گذروندن یه مدت دیگه در چین، کیم واسه بار سوم دستگیر شده و این بار به کمپ زندانیان سیاسی فرستاده شد، بدترین جایی که یه فراری می تونست فرستاده شه و زندانی شدن در اونجا بی انتها و بسیار طولانی مدته. کیم تونست از راه یه واسطه به مقامات زندان رشوه داده و از زندان فرار کنه.
ایشون با کمک همین واسطه تونست از مرز گذشته و واسه آخرین بار وارد چین شه.
در چین، ایشون واسه این که بدهی خود به واسطه رو بپردازه دوباره به کارگری روی آورد. یه روز کیم تماسی از یه زن اهل کره شمالی اهل موسان گرفت که به اون گفت واسه دیدن مادرش به پیش اون بره. مادرش به دلیل مریضی سرطان در حال مرگ بود. این اولین بار در چند سال گذشته بود که مادر و بچه همدیگه رو ملاقات می کردن.

کیم در این باره میگه:” وقتی که در خونه مادرم رو باز کردم، خشکم زد و نمی تونستم حرف بزنم چون مادرم ظاهر به طور کاملً متفاوتی داشت. هیچ چربی در بدن اون وجود نداشتو تموم بدن اون مثل یه مثلث شده بود. تنها تونستم به بیرون از خونه بروم و بعد از مدت طولانی گریه کردن دوباره به درون خونه برگردم. بعد مادرم رو در آغوش گرفتم و هر دو با هم گریستیم”. چند روز بعد، دوست مادرش فرصتی واسه این دو آماده کرد که از راه لائوس و کامبوج به کره جنوبی فرار کنن. یه واسطه میخواس گروهی فراری اهل کره شمالی رو به کره جنوبی منتقل کنن و یه جای اضافی بین اونا وجود داشت. مادر کیم که توان راه رفتن نداشت به پسرش گفت که اون باید تنهایی به این سفر رفته و در کره جنوبی تحصیل کنه و وقتی که اونجا پذیرفته شد، مادرش رو هم به خود برده و به کسان دیگری که نیاز داشتن کمک کنه.

در آخر کیم عزمشو جزم کرد که قدم در این راه بزاره. شب قبل از این که کیم و گروه فراریا قرار بود از مرز گذشته و وارد لائوس شن بهش خبر رسید که مادرش مرده س. مردی که پشت تلفن بود از اون خواست که به خونه مادرش برگشته و در مدارس تدفین شرکت کنه.
کیم از این تجربه تلخ خود میگه:” بعد از قطع کردن تلفن نمی تونستم حرف بزنم. تموم شب رو گریه کردم. واقعا، دلم میخواس برگردم اما با خودم فکر کردم که اگه برگردم نمی تونم کاری واسه اون انجام دهم. عزممو جزم کردم به کره جنوبی بروم و بر این باور بودم که مادرم با این تصمیمم موافق بود”. در سال ۲۰۰۷، شش سال پس از اولین فرار، کیم در آخر تونست خود رو به کره جنوبی رسونده و داستان دردناک فرار و دستگیریای زیاد اون تموم شد.

اسکات کیم ۳۲ ساله حالا در کره جنوبی واسه خود کار و کاسبی خوبی راه اندازی کرده و شرایط خوبی داره.

حقایقی باحال درباره کودکان کشور کره شمالی و دنیای خاص اون‎ها

دنیای کیم جونگ اون؛ در مورد رهبر جوون کره شمالی چه میدونیم؟

۱۰ قانون باحال و باورنکردنی که فقط در کره شمالی می بینین

دچار شدن به هپاتیت و وجود انگلای سگ در بدن سرباز فراری کره شمالی