صنعت انیمیشن در کشور ما صنعت نوپاییه و عموم آثار سینمایی ساخته شده در این بخش عمری کمتر از ده سال دارن. تولیدات انیمیشن دو بعدی و سه بعدی در کشور ما جوری جدی گرفته نمیشه و موارد معدودی که در این بخش ساخته میشه هم بیشتر از کیفیت جوری بالایی بهره مند نیستن. دو دیدگاه در مواجه با این انیمیشنها هست؛ یکی اینکه نباید اونا رو با آثار روز دنیا مقایسه کرد و باید واسه باقی موندن این صنعت و ادامه و پیشرفت اون به همین آثار الان ارج نهاد و نگاه دوم میگوید که توقع تماشاگر و بیننده امروزی به میمنت مشاهده آثار روز دنیا بالا رفته و باید یا اونو راضی کرد و یا بیخیال ساخته شدن انیمیشن شد.
این دیدگاه مخصوص کشور ما نیس و در خیلی از کشورها با اینجور دیدگاههایی به مصاف صنایع جدیدی چون انیمیشن و بازیهای ویدئویی میروند؛ فرق اینجاس که در عموم همین کشورها نگاه اول برگزیده میشه و واسه تحقق اون نگاه، تلاشها و تلاشهای خیلی از طرف بخشهای جور واجور میشه. صنعت انیمیشن در اروپای امروزی قابل قیاس با چند سال پیش نیس و خیلی از کشورهایی که شاید برامون عجیب باشه، اما امروزه در این بخش حرفهایی جدی واسه گفتن دارن. فروش گیشه کشور ما هم نشون داده که برخلاف تصور بعضی سینماگران، انیمیشن از بخت و اقبال عمومی در فروش برخورداره؛ پس مشکل کجاس؟
سرمایههایی که واسه تولیدات انیمیشن در نظر گرفته میشه، کم بوده و به خاطر همین کار تولید انیمیشنها با تیمهایی بسیار کوچیک و حد فاصل وقتی طولانی شروع میشه و به خاطر همین در بیشتر موارد خروجی کار، اون چیزی که باید باشه نیس.
انیمیشن آخرین داستان هم با تیم تقریبا کوچیکی (با در نظر گرفتن ابعاد تیمهای سازندههای انیمیشن هالیوودی، شاید بشه واژه تقریبا کوچیک رو به واژه بسیار کوچیک گسترش داد!) و با بودجه شخصی یه بخش خصوصی نهخیلی بزرگ ساخته شده و حاصل تلاش و عشق سازندگان اون هستش.
همونطور که میدونین صنعت سینمای ما برخلاف دنیای ادبیات غنی کشورمون، به اساطیر و داستانهای قدیمی ایران باستان شدیدا بدهکاره. تا به امروز کمتر اثری درباره اساطیر ایران ساخته شده و تعداد کمی هم که تونستهان به مرحله تولید پایانی برسن، چیز دندانگیری نبودن. این از دست دادن در دنیای فیلمسازی ما شدیدا حس میشه و کمبود بودجه و نبود امکانات واسه ساخت فیلمهایی از داستانهای بزرگ شاهنامه و یا دیگه اسطورههای ایرانیان یکی از دلایل اصلی نبود توجه جفت و جور کنندهها و سینماگران به این سوژه س.
دنیای انیمیشن حالا خوبیش اینه میتونه تا حد زیادی این مشکل بودجه رو رفع کنه و با در نظر گرفتن خیال طراحان، جهانی حیرت بسازه که نیازمند بودجهای به مراتب کمتر از یه اثر لایو مهیج باشه. استودیو هورخش هم با همین نگاه و باور بدهکاری سینمای کشور به اساطیر ملی، دست به ساخت آخرین داستان زده و با وجود اینکه کار بینقصی رو ارائه نداده، اما تلاش خود رو کرده تا اثری لایق توجه و برازنده این افسانهها بسازه. داستانی که استودیو خصوصی هورخش به سرکردگی اشکان رهکذر (کارگردان و فیلمنامه نویس کار) در نظر گرفتهان، داستان ماجرای ضحاک و فریدون و کاوه آهنگر بوده، یه داستان تقریبا آشنا که پتانسیل زیادی واسه ساخت یه اثر جذاب رو در خود داراس.
انیمیشن آخرین داستان در ادامه سلسله کمیک بوکهای نوشته و طراحی شده به وسیله تیم هورخش (که در این مطلب معرف حضورتون شد) بوجود اومده و داستان خود رو درست از انتهای جلد چهارم این کمیکها شروع میکنه. البته سازندگان حدس زدهان که تماشاگران شاید قادر به خوندن این کتب نشده باشن و به خاطر همین در چند دقیقه ابتدایی داستان این آثار رو نقل میکنن تا بیننده گیج نشه.
قصه فیلم همون قصه شنیدنی ضحاک و حکمرانی هزارسالهاش (یه روز کمتر!) به ایران و قیام مردم به فرماندهی فریدون علیه اونه؛ فرقش اینه که نویسنده انیمیشن با علم کافی و اجحاف به اسطورهشناسی باستانی ایران، خلاقیتهایی رو از خود وارد بطن داستان کرده. موارد اضافه و دستکاری شده که در انیمیشن قرار داره، عموما به جذابتر شدن و امروزیتر شدن داستان قدیمی شاهنامه کمک کرده و اینکه تیم هورخش پی به این نکته برده که نباید هنگام اقتباس، ولو اقتباس از یکی از بزرگترین کتب تاریخی یه ملت، دقیقا واو به واو و مو به مو انجام داد، یه جسارت ستودنی رو با خود داره.
البته نگفته نمونه که شخص کاوه آهنگر در ادبیات معاصر ایران، همیشه یه کاراکتر غلوشده نسبت به چیزی که در واقعیت داستان فردوسی بوده تعریف شده و از اون قهرمون سازیهایی میشه که در خود کتب و داستانهای اصلی نیس.
این موضوع به فرهنگ اجتماعی-سیاسی ایرانیان برمیگرده که علاقه دارن قصه خروش قشر کارگر علیه پادشاه ظالم رو بشنون. داستان جمشید هم (که پیش درآمدی بر داستان اصلی انیمیشنه) نشون دهنده پادشاهیه کاردرست و قوی که واسه مردم رفاه آورده اما با یه جنون آنی و غرور کاذب، از مردم میخواهد که اونو به عنوان خدا بپرستند و همین موضوع باعث میشه که ملتی یه پادشاه خوب اما مغرور رو به سقوط بکشونن.
داستان ضحاک و فریدون از حولوحوش بسیاری قابل بررسیه که خارج از حوصله این مطلب بوده و کتابهای زیادی در این مورد تالیف و به طبع چاپ رسیده. انیمیشن آخرین داستان اما تلاش کرده فارغ از این تحلیلهای پیچیده، یه داستان سرراست رو به شکل یه انیمیشن دوبعدی تعریف کنه.
سازندگان در طراحی کاراکترها و محیط زحمت خود رو کشیدهان و از این نظر تونستن اثری بوجود بیارن که در برابر آثار خارجی خیلی کم نیاورد. تیمی از اسامی نورانی بازیگران هم به عنوان صداپیشگان اثر هستن که آوای خود رو به این شخصیتهای اسطورهای قرض دادهان و بیشتر اونا تونستهان پشت انجام این ماموریت خود سربلند بیرون بیان. گل سرسبد این صداپیشگان هم پرویز پرستوییه که سابقه خوبی با سازندگان انیمیشن در کشور داره و چندباری در این مورد فعالیت کرده.
انیمیشن آخرین داستان یکی از بزرگترین اسطورههای ایران رو روایت میکنه و در روایت خود تغییراتی ایجاد کرده که بیشتر اونا مناسب و درست بوده.
حجم گسترده محتوا و داستان در این اساطیر باعث شده که کارگردان داستان خود رو به تندی پیش ببره و در بعضی جاها نتونه قصه رو درست روایت کنه.
این موضوع در اواخر اثر بیشتر به چشم میخورد و نویسنده در اواخر داستان کار خود رو سرسری انجام داده؛ همین میشه که انیمیشن آخرین داستان تو یه سوم پایانی خود اون پی ریزی دقیق و درستی که واسه کاراکترها و دنیایش انجام شده از هم فرو میپاشد.
استودیو سازنده انیمیشن آخرین داستان جدا از استفاده دقیق و خوب از صدای بازیگران که با لطف تیم بازیگری (اونطور که شنیده شده بازیگران و خواننده تیتراژ پایانی یعنی شهرام ناظری دستمزدی واسه کار خود نخواستهان) محقق شده، موسیقی قوی هم در کار خود گذاشتهان و اثرشون رو از نظر سمعی تونستهان به مدارج بالا برسانند. از دید کیفی و چشمی هم باید گفت که استودیو هورخش با علم بر اینکه نباید سراغ ساخت یه اثر سه بعدی رفت چون که در این مرحله بازم در حال تمرین هستیم و از آثار روز دنیا هم عقب هستیم، فوت وفن دو بعدی رو واسه روایت داستان خود در نظر گرفته و در همین مورد تونسته کار خود رو با کیفیتی بالا و به راه احسنت بکنه.
انیمیشن آخرین داستان یه اثر بیمشکل و خالی از مشکل نیس، فیلمنامه جای مانور خیلی بیشتری داشت و شاید بد نبود که با مشاورین بیشتری درباره نوشتن اون صحبت میشد و دقت کافی بیشتری روی اون صورت میگرفت. اما این اثر گامی بلند و نو واسه صنعت انیمیشن ایران بوده و باید از این توجه به اون توجه کرد.
استودیو هورخش دنیایی بزرگ رو از دل اساطیر ایرونی به یه اثر هنری تبدیل کرده و اونو به شکل کمیک بوک، انیمیشن و حتی بازی ویدئویی به مردم عرضه کرده و تلاش کرده تا بتونه رسالت انجام داده نشده به وسیله دیگه فعالان میدون فیلمسازی کشور رو یدونه و فقط به دوش بکشه.